۱۳۹۳ تیر ۱۰, سه‌شنبه

شوک اجتماعی

خب نوشتم من شبیه همسر خیانت کار می‌مونم؟ معشوق چهره واقعیش را نشان داد و من با رویی خجل برگشتم به دامان همسر اول فداکارم! 


اینستا رادیو خیلی باحاله که میتونی حرف بزنی ولی آدمهای توش رو انتخاب نمیکنی. بیشتر افرادی که فعالند دغده هاشون متفاوته. براشون یه جور فان هست. البته با اندکی بحث های انتقادی. 
درباره جوکها اونجا هم گفته بودم، وسطش اشاره کردم فکر نمیکنم هیچ زبانی به اندازه زبان فارسی حرف زشت داشته باشه.  بعد هم گفتم البته من نمیدونم همه زبانها رو بلد نیستم. یکی از کسانی که همه کارهاش رو فالو میکردم و کاملا نقطه مقابل من بود و واسه همین سوژه زیاد داده میشد برای حرف، یهو اومد و به درستی البته از زبان ایتالیایی گفت که توش فحش زیاده ولی بعدش گفت:«اصلا این حرف و نزن، زبان فارسی کجا چنین حرفهای زشتی داره »- اشاره به فحشهای ایتالیایی- 
من هم شب برادکست گذاشتم  و باز یادم رفت جامعه ایران جامعه جانماز آب کشی و تظاهر و پنهان کاریست، گفتم دوست عزیز نشنیدی؟ نداریم؟ این فحشها که تو خیابون روزی بیست سی بار می‌شنیدیم پس چین؟ و بدون هرگونه سانسوری فحشهای جنسی مرسوم در خیابانهای ایران رو گفتم. 
طرف وسط برداکست من میره برادکست میده که اصلا ایران بد اروپا خوب! یعنی شما فکر کنید چه ربطی داشت؟ چون مثلا قبلا گفته تو دو تا برادکست گفته بودم اینجا اینطوری نیست. طرف در برادکستی که مقایسه نداشته رفته زده به صحرای کربلا. بعد چون فالوئر زیاد داره و خیلی ها مشترک بودن و کلا دیدید یکی خیلی مطرح میشه همه مثل گوسفند هرچی اون بگه عمل میکنند؟ یهو همه ریختن تو صفحه من که مگه اروپایی ها چین و کین؟ کجا چنین حرفهایی تو ایران زده میشه؟!!! یک دختری که اومده نوشته منم تو ایران زندگی میکنم یک بار هم این ها رو نشنیدم نمیدونم کجا زندگی میکردی یا چه رفتاری داشتی که این ها رو شنیدی!!!! 
یه پسره هم که کلا کامنتهاش پر از خشونت های جنسی بود ولی من سعی میکردم به خودم بقبولونم که تذکر دادن بهش فایده نداره چون اصلا با این تعاریف آشنا نیست و منظور نداره. اومده بود یهو زده بود به صحرای کربلا که آره کشورتون سلاح میفروشه به عربستان. بیا بگو چرا این کار رو میکنه؟!!! 
اون اولی که حرف هم اضافه میکرد به حرفهای من بعد هم میگفت تو معلومه از این خود فروخته هایی!! صد تا مثل تو رو دیدم!

خلاصه همینطور سه ساعتی بحث و حمله از سمت اونها بود. و من فقط به شوک وارده نگاه میکردم. ملت دورو، ملت هوچی، ملت ظاهرساز، ملتی که له له میزنن برای خارج رفتن ولی خارج بو میده!

طرف میگه یه موی گندیده ایرانی ها رو به صد تا خارجی نمیدم، ولی داره تو خارج درس میخونه و به ادعای خودش با هیچ ایرانی هم در تماس نیست. فقط ازدواج با ایرانی درسته ولی دوست دختر خارجی داشته البته فکر نکنید دلیلش چیزی جز آشنایی با فرهنگ و زبان بوده ها وگرنه هیچکس دختر ایرونی نمیشه! - سو استفاده ابزاری از زنی دیگر برای رسیدن به مقاصد عالیه-
بعد میگی چرا با ایرانی ها نمیگردی میگه برای انکه خود فروخته اند! بعد تهمت میزنه که من کلی گویی کردم- با اینکه گفتم بعضی ها-
حالا این چیزهای شخصیش به کنار، من از اون تکه پاره کردن ملت برای شنیدن چهار تا فحش مبهوتم! از انکار وجود چنین فحشهایی. از ادعای با حیا بودن ایرانی ها.. استناد:" تلویزیون ما هرگز توش فحش داده نمیشه اما تو تلویزیوهای خارج فحش داده میشه!"

یعنی فرق بین فحش برای طنز و فحشهای ناموسی رایج در خیابانهای تهران رو نمیدونستن. بله تو تلویزینهای اینجا بدترین حرفها زده میشه ولی تعداد محدودی دیدم تو خیابون برای تحقیر یکی دیگه به خواهر و مادر طرف گیر بدن.
من چهار ساله اینجا هستم و بدترین فحشی که شنیدم javla hora بود اونم نه به من، تو یه کامنت وبلاگ دیده بودم. معنیش هم میشه فاحشه لعنتی!
امروز هم تو یه صفحه که مخالفین یک حزبی داشتن بحث میکردن بدترین فحش این بود: "تهوع آوره" "همتون برید به جهنم"
من تا بحال نشنیدم کسی تو خیابون به زنی بگه ج... یا مردا بگن مادرتو... خواهرتو...

به هر حال اتفاق دیشب نشون داد جامعه ایران هنوز همان جامعه است بی هیچ تغییری. جامعه ای که دلش میخواد بوی گند و کثافتش رو با پاشیدن عطر از بین ببره و یکی میاد این قوطی عطر رو میگیره و دور میکنه و بوی کثافت همه جا رو میگیره مورد حمله قرار میگیره. دلم میخواست فقط ببینید این دخترها برای اون پسره چطور ادای ارادت میکردن. ادبیات مردسالارانه زن خوار کن که اصلا تو مغز من دیگه نمیگنجه و برای این زنها عادی بود.

چند شب پیش، رفیق تو یه اس ام اسی که داده بودم جوب داد" تو کی میخوای از ایران بیای بیرون؟" من شوکه شده بودم، به نظر خودم خیلی بیرون بودم از ایران، من نه اخبارش رو دنبال میکنم، نه رادیوهاشو گوش میدم نه اهنگهاشو گوش میدم ... اما گفت: تو همش تو ایرانی، یه سفر برو میبینی اون چیزی نیست که فکر میکنی.
اون شب ذهنم خیلی مشغول شده بود که چرا چنین برداشتی کرده. اما حالا میفهمم راست میگفت. و البته نیازی به سفر نداشتم. من با همین اینستا رادیو سفر کردم و دیدم ایران اونطوری که فکر میکردم نیست.  ایران بچه های وبلاگ نیست. ایران تغییری نکرده اما من تغییر کردم. کلماتی که زمانی برای من عادی بود اینجا انقدر حساسیت رروش هست که ناخوداگاه حساسیت به خرج میدم. یه سری بحثها انقدر اینجا دربارش گفته میشه که ناخوداگاه تو مغز میشینه. و خب چنین چیزهایی رو نمیتونم به جامعه ای انتقال بدم که اصلا نمیدونن اون بحثها چی هست و از نظرشون اهمیتی نداره و زیادی گنده کردن فضیه است!

به هر حال میدونم خیلی پراکنده نوشتم ولی بدونید دچار شوک عظیمی شدم. امروز هم رفتم اون برداکست رو پاک کردم یه عذر خواهی هم کردم که اگه کسی از شنیدن اون فحشها ناراحت شده. و یاد حرف نیما .ر  افتادم که یه بار گفت: خانوم مردم تو سوشیال مدیا نمیان که نقد بشن میان که فقط تعریف بشنون! خودشون نیستن، ظاهر سازی میکنند تو ذوقشون نزن!
آره و این تو مغز خر من نمیره! من یادم میره همه مثل من خودشون نیستن. یادم میره تظاهر حرف اول و اخر رو تو ایران میزنه. یادم میره همه همه کار میکنند اما عقلشون حکم میکنه که منکر بشن!
یادم میره من برای همین چیزها از ایران اومدم بیرون و خیلی احمقم که هی میرم تو فضاهای ایرانی!
 

۱ نظر: