۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

بالاخره آفتاب و جشن والبوری

سال گذشته هر وقت سوئدیها رو که یه سوسوی آفتاب میدیدن مثل مورو ملخ میریختن بیرون و لباسهای تابستونی میپوشیدن و دورتا دور رودخونه مینشستن انگار که گرمتریرین روز ساله در حالیکه من هنوز دو سه تا بلوز روی هم میپوشیدم و تحمل یک ثانیه نشستن تو اون هوا رو نداشتم ، میدیدم یه ریز بدو بیراه نثارشون میکردم و همش هم میگفتم: "ندید بدیهای آفتاب ندیده!" دیروز منم عین همون سوئدیهای ندید بدید دم آب نشسته بودم و با اینکه باد داشت من و میبرد به روی مبارک نمیاوردم! درست مثل سوئدیهای ندید بدید  با نوشین رفتیم یکی یه دونه بستی گرفتیم، خندون و بستی خوران راه افتادیم کنار رودخونه و در جهت مخالف باد قدم زدیم که حداقل باد آفتاب رو کوفت نکنه برامون که رسیدیم به "گاملا توریه- Gamla Torget" یعنی میدان قدیمی شهر! اگر فکر میکنید که این میدان قدیمی شهر مثلا یه چیز خاصیه سخت در اشتباهید! بنده تا همین چند ماه پیش نمیدونستم اونجا همچین اسمی داره چون برای من لب رودخونه محسوب میشد نه بیشتر! توریه اش هم (همون میدان) شاید مرز اسفالت خیابون و سنگفرش باشه! در هر صورت معمولا اونجا چهار تا نیمکت به سمت رودخونه گذاشته شده و معمولا افتاب که در میاد همه رو اون نیمکتها نشستن! ما هم درست مثل سوئدیها رفتیم رو نیمکتها نشستیم  خلاصه کلام اینکه درست مثل ندید بدیهای آفتاب ندیده، تا اخر شب دلمون نیومد بریم خونه! لازم به ذکره که  لباسی که پوشیده بودم لباسی بود که روزهای اخر تابستون میپوشیدم!!!!!
خب ازاین گزارش مفصل بگذریم میرسیم به تعطیلی چهار روزه این هفتمون! روز دوشنبه جشن آخر آپریله که معروفه به والبوری و بزرگترین جشن فقط در اوپسالا و رسما تعطیل نیست اما "رسما " تعطیله! سال قبل هم در موردش نوشتم اما خب اطلاعاتم ناقص بود و یه چیزهایی کلی از جشن میدونستم الان بخاطر یه کم سواد سوئدی که پیدا کردم از تو روزنامه محلی کلی اطلاعات نصیبم شد. مثلا یکی از چیزهایی که سال قبل نوشته بودم و حالا میدونم اشتباه بوده کلمه کوالبوری بود! من فکر میکردم kvalborg مینویسن، valborg (والبوری) میخونن! اما امسال فهمیدم که نِیشِن ها همیشه از دو روز قبل به استقبال جشن اخر آپریل میرن و برای همین مثلا مهمانی های دوروز قبل اسمش هست Skvalborg، یه شب قبل هست Kvalborg، و خود روز سی اپریل هست Valborg. اینجا تقریبا همه مخصوصا دانشجوها از یک ماه پیش منتظر والبوری هستن، یک ماه قبل روی ساختمان کتابخانه قدیمی دانشگاه - قدیمی ترین کتابخانه دانشگاهی اسکاندیناوی با قدمت بیش از 500 سال- یه تابلوی بزرگ زده بودن که روز شمار والبوری بود با دقیقه و ثانیه و صدم ثانیه! هر کس هم بهت میرسید اولین سوالش این بود" والبوری برنامه ات چیه؟ یکی از همکلاسیهام که کلا تقویمش با والبوری شروع میشه، مثلا میگفت: just one week befor Valborg, یا two days after valborg!
جالا چرا این والبوری انقدر اهمیت داره؟ برای اینکه این سوئدیها، کماکان ندید بدید، در این روز از سر صبح تا اخر شب میتونن در خیابون مشروب بخورن! البته ظاهرا قاعدتا و قانونا غیر قانونیه اما خب استثنا در اون روز کسی برای خوردن مشروب در مکان عمومی و خیابان جریمه نمیشه! البته با حساب اسکوالبوری و کوالبوری سوئدیها و دانشجوها سه روزو سه شب بی وقفه مشروب میخورن! 

جشنهای سوئدی ها و چیزهایی که براشون خیلی هیجان انگیز محسوب میشه و پیش بچه مهدکودکیهای ایران بذاری قهر میکننن، همیشه این رو به ذهنم میاره که" وقتی ملتی دغدغه سیاسی، اقتصادی و احتماعی نداشته باشد با حداقلها جداکثر لذت را میبرد" بله سوئدیهای بی دغدغه- نسبت به ما بی دغدغه- ساده ترین و بی مزه ترین اتفاقات هم براشون پر از هیجان وبی نظیر محسوب میشه و یحتمل بعد از تعطیلات دائم همه بهم میرسن ومیگن : دِ وار میکِت رولیگ. دِ وار فانتاستیک!!! (ترجمه: خیلی بامزه بود ، فوق العاده بود)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر