۱۳۹۲ فروردین ۹, جمعه

نجابت ارمیایی

یک هفته است اکادمی گوگوش تمام شده و هنوز مردم دارند بر سر ارمیا بحث میکنند، انقدری که برای روایت ارمیا همه مقاله نوشتند درباره گلشیفته ننوشته بودند. و جالب اینجاست همه هم دائم این دو رو با هم مقایسه میکنند در جالیکه تفاوت بسی شگرف بین این دو وجود دارد.
خوشبختانه اهل دیدن برنامه های این چنینی نیستم پس خودم به دنبالش نبودم، امسال به واسطه دوستی یکی از اولین قسمتها رو دیدم و در وهله اول این خانوم را تحسین کردم که یک تابو شکنی کرده، ولی صدایش چنگی به دل نزده بود و به خیال باطلم فکر میکردم در این مسابقه مردم به صدا رای میدهند! چندی بعد متوجه شدم خیلی درباره این خانوم سر و صدا شده و بر اساس پیگیری تعداد بسیاری زیادی کامنت و بحث  که همه نوشته بودند شوهر این خانوم مسیحی است وارد بحث شدم و به این خوانشهای عجیب غریب اسلامی اعتراض کردم. و البته این روزها که دارم برنامه رو نگاه میکنم و با همصحبتی با یکی از دوستانم که تمام برنامه رو دیده متوجه شدم اون ادعا مسیحی بودن همسر دروغ بوده و من این جا باید برای نظر اشتباهم عذر خواهی کنم. ولی مسئله اصلی مخالفت من با این خانوم برخلاف بسیاری اصلا مسئله حجابشون نبود که ایشون و هر زن دیگری اختیار پوشش و هنرش را دارد. اما چیزی که هنوز من را براشفته میکند ملاک انتخاب مردم است. و مفهوم نامانوسی مثل نجابت!
هرچه بیشتر برنامه های این خانوم را میبینم بیشتر و بیشتر حس میکنم ظاهرسازی ایشون خوب بوده، شاید دارم اشتباه میکنم، شاید قضاوت بیخود میکنم ولی کافیست در زندگی مدام از این رفتارها دیده باشید که هرچقدر هم آدم ناشناس باشید بفهمید که رفتار کسی ظاهری است یا باطنی! کافی است زن باشید و از کودکی هم تمام رفتارهایتان نامتناسب با چیزی که به نام عرف شناخته می شد تا درک کنید من چه میگویم.
دختر زاده شده باشی و در ایران، بعد از یک سنی این چیزها را به زور به خوردت میدهند: بلند نخند، موفع خنده دندونت دیده نشه، دختر خوب دختریه که صداش از یه حدی بلند تر نباشه، دختر خوب دختریه که اینطور حرف بزنه اونطور رفتار کنه! هرچه هم بزرگتر میشی حرفهای دیگری هم میشنوی! مثلا اینکه جلوی دیگران خانمانه رفتار کن و این خانمانه رفتار کردن یعنی آروم حرف بزن، آروم راه برو، شلنگ تخته نینداز، بی پروا نباش، حرفت را نزن، حرفی بزن همه پسند. اجتماعی تر که بشی باز سدهایت بیشتر میشود به سن ازدواج که برسی شرایط بدتر میشود برای هر مهمانی و مکانی که میروی از لباس پوشیدن باید مراقب باشی تا حرف زدن و رفتار کردن. هر چیزی که شبیه خودت هستی را باید جذف کنی و چیزی بشوی که عموم میپسندند و آن می شود ملاک نجابت. هرچه پوشیده تر باشی نجیب تری، هرچه ارام تر باشی و حرف نزنی ، متین تر و خانوم تری. بارها و بارها از دهان اطرافیان میشنوی که درباره روابط با پسرها صحبت نکن، نگو دوست پسر داشتی  ، نگو مشروب میخوری، نگو سیگار میکشی و ... و دلیلشان هم این است که یه دختر خوب این کارها رو نمیکند، و البته بعدش میگن البته نه که تو دختر خوبی نیستی، ولی خب بهتره این ها رو نشون ندی همون اول. حالا اگر تو خودت باشی تن به این عرف احمقانه ندهی و کار خودت را بکنی دائم مقایسه میشوی، وارد مهمانی ها میشی، دخترهای دیگری هم نشسته اند، ازقضا بعضی ها رو میشناسی، هم خبر از شیطنتهای جوانیشون داری هم عقایدشون ولی با ناباوری میبنی که اونها آنچنان منکر تمام اون عقاید و شیطنتها میشن که چشمهات از تعجب باز میمونه، در انتهای مهمانی موقع بازگشت به خانه کافیست با چند مهمان دیگر همراه باشی و میبینی که همه دائم از نجابت آن دیگر دختر ها صحبت میکنند ، مثلا میگن وای خیلی خانوم بود دیدی میگفت تا بحال دوست پسر نداره، دیدی چقدر آروم و متین صحبت میکرد و البته چشم غره زنان اطراف خودت رو هم میبینی که از اینکه اونجا از حق زن برای لذت جنسی صحبت کردی خون خونشان را میخورد.باز باید زن باشید و نخواهید کسی غیر خودتان باشید و از شانس بد در کشوری اروپایی گاهی مجبور به نشست و برخاست با جمعهای غیر اروپایی باشید و وقتی صحبت از ازدواج می شود بگویید: ازدواج یعنی چی؟ چه فرقی میکنه تو با یکی همینطوری زندگی کنی یا ثبت کنی؟ فرقی نداره به نظر من، من اگر مردی که مناسبم باشه رو انتخاب کنم باهاش زندگی میکنم! همه آروم بهت نگاه کنند و البته کاملا هم میفهمی در دل میگن : اوه اوه از اوناست ها، و این از اونا یعنی از اون دسته زنها که با خیلی  مردها رابطه داره و البته در واقع مودبانه فاحشه است!  و بعد دختری کنارت باشه که از تو در ظاهر خیلی هم مدرن تر باشه و البته تو میدونی که دوست پسرش باهاش زندگی میکنه و البته قطعا در اتاق خوابشان قاقا لیلی بازی نمیکردند! میاد و میگه: وای نه، من هیچوقت نمیتونم انقدر اروپایی بشم، به نظر من آدم باید ازدواج کنه و نمیشه بری با یه مرد همینطوری زندگی کنی، و بعد با چشمانت نگاههای تحسین زنان رو ببینی که به به چه دختر نجیبی با اینکه امروزی هست ولی نجیب هم هست، و نجیب یعنی اینکه در ظاهرش نشان میدهد آنطور که هست نیست! و آنطوری خودش را نشان میدهد که کل جامعه میپسندند حتی اگر در دلش به آن بخندد! حالا همه اینطور هم نبودند بعضی واقعا به حرفشان اعتقاد داشتند ولی حرات هیچ تغییری نداشتند اونها با همان سیستم که جامعه میخواست تربیت شده و رشد کرده بودند ، تکان اضافه نمیخوردند، به قول معروف خجب و حیا داشتند، در مهمانی و عروسی میشنستند یه گوشه مثل ماها نبودند که دلنگی به دلونگی میشنیدیم وسط قر میدادیم، بلکه باید هزار بار ازشون درخواست رقص میشد یه بارش رو قبول میکردند بعد اروم میامدند، میرقصیدند اونم با یک به اصطلاح متانت و بعد هم میرفتند مینشستند و باز اصرار و امتناع! اونوقت بود که باید میشنیدی دختر فلانی رو دیدی چقدر سنگین و متینه؟ و این یعنی تو سبکی! البته به صورت غیر مستقیم!
جالب تر این است که دائم این معیارها را جلوی تو میگویند و دلابلش را هم بر میشمرند که خوب تو فاقد آن رفتارهایی و خیلی غیر مستقیم به تو میگویند نا نجیب سبک ! بله ملاک مردم ما از نجابت این چیزهاست و چه خوب خانم ارمیا این ها را داشت، نوع حرف زدنش، رفتارش، لباس پوشیدنش، و کلا تمام چیزهای ظاهریش مطابق خواسته عموم جامعه بود، و حتی اگر بی خجاب هم بود ولی این رفتارها را داشت باز به او میگفتند نجیب و با حجاب این نجابت دو برابر شد! من نمیخوام بگم این خانم نجیب نبود ، یا ظاهرش دروغین بود، راستش هرچند حس خوبی ندارم به رفتارهایشان ولی باز نمیتونم این رو مطمئن بگم، اما میدونم تمامی رفتارهایشان همان تربیت و خواسته ملت ایران بود، جامعه سنتی واپس مانده، برای همین موردِ پسند! وقتی داستان شعر ایران رو تعریف میکردند واون گریه که از نظر من انقدر مصنوعی بود یعنی نفوذ به درون مردمی احساساتی نه عقلانی، وقتی روز اول با حجاب نیم بند آمدند و روی صحنه با حجاب کامل یعنی ظاهر را طور دیگری درست کردند، وقتی با خانوم گوگوش دیدار میکنند و میدونند که این قسمت برای مردم پخش میشه دست میذارن رو نقطه حساس و میپرسد:"  تا حالا شده کاری و دوست دارین انجام بدین و فکر میکنین درسته ولی بخاطر نظر دیکران ،دیگرانی که ارزش دارن برات، اون کار رو انجام ندیدن یا با ترس انجام بدین؟" مطرح کردن دائمی اینکه من میترسیدم با حجاب بیام بخونم و به نوعی بولد کردن تفاوتش بیش از آنچه که هست! بخاطر حجابش و قطعا خط قرمزهایی که داشت اجراهای خشک و بی تحرک داشت و بعد هم مردم بیان بنویسن چقدر سنگین و خانمی!!که به نظر من این دلیل بر خانمی وسنگینی نیست ایشون مجبوره اونطور باشه وگرنه رو خط قرمزهاش پا میذاره و نمیشه که هم اینور باشی هم اونور! و مقایسه کنید با ولوله ای مثل ندا که صدای اعجاب انگیزی داشت ولی بچه ای بود پرورش یافته یک سرزمین ازاد و وول زیاد میخورد، ادا زیاد داشت و خودش بود، بیش از اندازه خودش بود و میتونم به قطعیت بگم خیلی ها وقتی اون رو میدیدن میگفتن اه چه دختر لوسی!  ..
بله مردم ما ظاهر پرستند ، مهم نیست باطنت چه باشد همینکه در ظاهر خب هستی کافیست، و حالا اگر باطن خوب باشد ظاهرت مورد پسند عرف نباشد تو نا نجیبی!
یادم هست یکبار پستی نوشته بودم درباره بکارت، دوستی به من زنگ زد و گفت خیلی احمقی، گفتم چرا؟ گفت من میدونم تو خودت حتی با دوست پسرت دست نمیدی، بعد میای این رو مینویسی خوب هرکی بخونه فکر میکنه باکره نیستی؟! گفتم خوب فکر کنند ، اصلا مهمه؟ گفت خب برای تو مهم نیست ولی برای مردم هست! اگر نبود عمل ترمیم پرده انقدر نبود!
هرچند من هرگز از نوشتن اون پست پشیمان نشدم ولی دیدم دوستم راست میگه اگه برای مردم مهم نبود عمل ترمیم پرده انقدر زیاد نبود! بعد تو دلم گفتم اون مردی که انقدر ظاهر بین و کوته فکر باشه همون بهتر سراغ من نیاد. اینکه بتونی با یه عمل طرف رو به اصطلاح گول بزنی و اون انقدر احمق باشه که براش یه تیکه گوشت انقدر مهم باشه که وجودش نشان پاکی زنی باشه و نبودش نشان ناپاکی و این ناپاکی یعنی با مردی غیر اون بودن، و بعد زنی بیاد و با اینکه با مردهای دیگه بوده عمل کنه و بشه مثل روز اول! اون مرد دلش به این خوش باشه که به به زنم با کسی غیر من نبوده! خب این مرد ابلهه!
نجابت در ایران درست مثل همان پرده بکارت است، مهم نیست که واقعا با مردی بوده باشی یا نه، مهم این است که ظاهرا آن را در شب زفاف داشته باشی! نجابت هم مهم نیست واقعا داشته باشی یا نه، مهم این است ظاهر نجیبی داشته باشی، مهم این است خودت نباشی.