۱۳۹۷ شهریور ۲۲, پنجشنبه

بروید در صف، حتی شما!

رفته بودم اداره مالیات که برای کارت شناسایی درخواست بدم. آنهایی که برای کار مشخصی وقت دارند نیازی به صف ماندن ندارند اما کارهایی مثل تغییر آدرس چون وقت دادنی نیست باید در صف ماند. من وقت داشتم. نیم‌ساعت زودتر رسیده بودم و چون باران شدیدی میامد به سرعت رفتم سمت در ورودی که وارد شوم. همان لحظه یک آشنای اینترنتی را دیدم که زیر آن باران شدید در صف مانده. دست تکان دادم اما ناچار بودم بروم داخل ساختمان. بعد چهل و پنج دقیقه آمدم بیرون و دیدم آن آشنا هنوز در صف است. تعجب کردم. او تا یکسال پیش در همین اداره مالیات کار می‌کرد. چند وقت پیش نقل مکان کرد به شهری دیگر و‌حالا دوباره برگشته. فراموش کرده بودم در سوئد هستم، یا بهتر است بگویم هنوز یک سری چیزها در ذهنم ته انباشت شده. در نتیجه بی‌اختیار ازش پرسیدم: «تو دیگه چرا تو صفی؟» 
آن آشنا خندید و گفت: «کار دارم دیگه، باید در صف بمانم». بعد رو به دربان که متعجب از این مکالمه داشت مارا نگاه می‌کرد کرد و گفت: «من قبلا اینجا کار می‌کردم». دربان هم فقط گفتاوه چه جالب». کمی زیر باران شر شر گپ زدیم و بعد خداحافظی کردیم


از خودم خجالت کشیدم که این بدیهی ترین مسئله را فراموش کردم. این که آشنای من حداقل پنج سال ( شاید هم بیشتر) در مهمترین بخش اداره مالیات کار می‌کرده دلیلی نیست که خارج از نوبت بره یا در به رویش باز باشد