۱۳۹۳ مرداد ۲۵, شنبه

جوراب شلواری

برای خرید جوراب شلواری مامان رو کشیدم بیرون. تنها موردی که در خرید وسواس دارم جوراب شلواریست. بسته به لباسم باید کلفتی و نازکی، رنگش، درجه درخشندگیش و ... رو در نظر داشته باشم. گاهی انقدر جورابها رو مقایسه میکنم که سرگیجه میگیرم و نخویده برمیگردم خونه. فروشگاه اول در یک باساژی جوراب مورد نظرم پیدا کردم اما سر قبمتش شک داشتم و گفتم بریم اون سر شهر که همه فروشگاهها هستند و اونجا هم قیمتها و هم جنسها رو مقایسه کنم. فروشگاه دوم رفتم و دیدم جوراب شلواری فروشگاه اول بهتره. پس راهی فروشگاه اول شدم البته در پاساژی دیگه. وسط کار به سه چهار فروشگاه دیگه سر زدیم و خرید کردیم و یه کیکی هم خوردیم و له و لورده سوار اتوبوس شدیم که مامان گفت: جوراب شلواری خریدی؟! گفتم: ای وای نه! گفت پیاده بشیم ؟ گفتم اصلا حرفشو نزن حالت تهوع گرفتم از فروشگاه! بله جوراب شلواری نخریدم! ساعت ۵ صبح هم عازم فرودگاهیم! دوروز دیگه هم جشن شصت سالگی مامان و چهارسالگی ورودم به سوئد است. و من جوراب شلواری واسه لباس خوشگلم ندارم! پی نوشت: یک هفته سفر هستم و نمینویسم اما قطعا برگشتم دست پر خواهد بود، منتظر باشید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر