۱۳۹۲ اردیبهشت ۷, شنبه

کرم خاکی



این روزها با کرم خاکی سر و کار دارم، از کودکی این موجود حس کنکجکاوی من رو تحریک می کرد، همیشه با حیرت حرکتش رو نگاه میکردم و اینکه چطور توی خاک با اون تندی و فرزی میره و میاد. دوران لیسانس در بیولوژی خاک  یک جلسه کامل اختصاص به کرم خاکی داشت و خب خیلی چیزها یاد گرفتم و خیلی از سوالهای کودکیم جواب داده شد اما از حیرتم درباره این موجود کم نشد هیچ، ببیشتر متحیر از زندگی وسیستم کرم ها میشدم. در حد 48 ساعتی در ایران تصمیم گرفته بودم کارشناسی ارشد خاکشناسی رو بدم و میدونستم که بخاطر کرم خاکی میخوام که بیولوژی خاک رو ادامه بدم، اون تصمیم در حد همان 48 ساعت موند اما انگار سرنوشت من با کرم خاکی پیوند خورده بود. حالا وقتی بلاخره دارم ماههای آخر کارشناسی ارشد رو میگذرونم قسمت بیولوژی تزم مربوط به کرم خاکی است. باید کرم های خاکی رو در خاک آلوده بذارم و بعد از مدت زمان مشخصی غلظت آلاینده رو اندازه گیری کنم. دیروز روز زندگی با کرهای خاکی بود، فارغ از سنگینی و طاقت فرسا بودنش ، روز هیجان انگیزی بود و این موجودات ریز دوست داشتنی حسابی ذهنم رو به خودشون مشغول کرده بودند. دنیای کرمهای خاکی، این موجود ریز دوست داشتنی، که زندگی ما انسانها به نسبت بالایی بهش وابسته است، که اگر نباشند خاکی نیست که غذایی باشه و زندگی باشه و اگر نباشند بین انبوهی از لاشه ها دفن میشیم  و ... طول بین 5 تا 10 سانتیمتر دارند، در خاک زندگی میکنندو تغذیه میکنند و از مهمترین کارهاشون پالایش خاک و تولید خاکدانه است. دیروز چیزی حدود 1000 کرم خاکی رو در دو جعبه خاک و کود اسب داشتم و باید از بینشون 500 کرم بالغ انتخاب میکردم. متاسفانه کرمهایی که به دستم رسیده بد هنوز خوب رشد نکرده بودند و پیدا کردن کرمهای بالغ کار بسیار سختی بود مخصوصا که این موجودات ریز بی نهایت زبل در قایم شدن بودند. باید با بیلچه یک مقدار از خاک حاوی کرم رو برمیداشتم و در سینی میریختم و بعد لابلاش میگشتم تا کرم پیدا کنم. در نگاه اول به نظر میرسید خاک کرمی ندارد، ولی وقتی کمی با خاک بازی میکردی به انبوهی از کرمها میرسیدی که دور هم تنیده شدند. کرمهای ریز تر و کوچکتر تنبل تر  بودند و خیلی سریع به دام میفتند، اا کرمهای بالغ زرنگ بودند، تقریبا بعد از دو سه سری دستم آمد که بر اساس رفتار کرمها پیدا کردن کرم بالغ راحت تره، کرمی که خیلی سریع سعی در خزیدن به لایه های دیگر خاک داشت، و در گوشه ترین نقطه خاک بود قطعا کرم بالغ بود، به نوعی به این باور رسیدم که کی میگه که تفاوت انسان با حیوان عقل و هوشش هست، این موجودات ابتدایی هوش بسیار بالایی داشتند برای فرار کردن از خطری که تهدیدشون میکرد. وقتی میگرفتمشون باید در آب میذاشتم تا خاک های روی بدنشون از بین بره و بعد وارد یک شیشه میکردم که با کاغذ فیلتر نم خورده پر شده بود. عکس العمل کرمها به استرس وارد شده بهشون جالب بود، بعضی ها میرفتند و در گوشه دنجی که تاریک تر هم باشه جا خوش میکردند، بعضی ها کلافه بودند و بیشترشون کلونی تشکیل میدادند، به هم گره میخوردن و یک گوله میشدند. روی شیشه ها ر باید با فویل کامل میپوشوندم که قرار نکنند اما صبح که آمدم دیدم از 500 تا حداقل 20 تا کرم روی زمین خشک افتاده! هرچند منظره وحشتناک و ترسناکی بود، ولی حیرت کرده بودم که اینها چطور تونستند از زیر اون فویل ها در بیان! و بعد رفتم سراف شیشه ها که ببینم آیا فویلی باز مونده بود؟ دیدم باز نیست ولی خیلی هاشون برآمده هستند. بستمشون و به نوعی به کمین نشستم، کمی که گذشت صدای خش خش شنیدم و متوجه شدم تلاشی است برای بیرون آمدن، شیشه رو برداشتم و فویل رو باز کردم چیزی که میدیدم حیرت انگیز بود، همه کرمهای یک شیشه به هم تنیده بودند و با هم سعی در باز کردن فویل داشتند. شیشه های بعدی رو نگاه کردم و دقیقا همشون همینطور بود، کرم تنها وجود نداشت. اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد این بود: حتی کرمهای خاکی هم میدونند برای رسیدن به آزادی باید اتحاد داشت! خلاصه منی که علاقه به رفتار شناسی انسانها دارم دیروز در شگفت از رفتار کرم ها بودم. 
اما راستش در تمام مدتی که با کرمها سر و کله میزدم و این رفتارها رو میدیدم چیز دیگری هم در ذهنم نقش میبست و آن "نظم آفرینش" بود. خوب یادم هست وقتی هنوز به مذهب و دین اعتقاد نسبی داشتم دوستان بسیاری به من میگفتند علم باعث میشه همه چی رو منطقی بپذیری و دست از مذهب میکشی، تقریبا راست میگفتند، من از وقتی بیشتر مطالب علمی رو نگاهی میکنم - خیلی اهل مطالعات علمی نیستم - خیلی بیشتر از باورهای مذهبی سابق فاصله میگیرم و تقریبا در سه سال اخیر باوری جز باور وجود یک آفریننده ندارم. ولی این علم نه تنها هنوز من رو متقاعد به نفی وجود آفریننده نکرده که بیش از پیش به وجودش ایمان میارم، میدونم علم فیزیک با سرعت نور داره پیش به اثبات فرضیه عدم وجود خدا میره، از آزمایشات به صورت کلی خبر دارم و منتظر نتیجه نهایی هستم ولی از یک سمت وقتی واردعلم بیولوژی و طبیعی میشم، وقتی در طبیعت هستم، وقتی به دنیای اطرافم نگاه میکنم نمیتونم وجود یک افریننده رو نادیده بگیرم، نمیتونم بگم این آفریننده وجود داره هنوز، ولی فکر میکنم یک چیزی اول بود، یک مفز متفکر که همه چی رو بهم وصل کرده و سیستم بزرگی راه انداخته و تمام کائنات میلیونها شاید هم بیلیونها ساله که دارند روی اون سیستم منظم و مرتب پیش میرند. دیروز لحظه به لحظه که این کرم های به ظاهر کوچک با توانایی های بزرگ من رو شگفت زده میکردند، بی اخیتار زیر لب میگفتم: بنازم قدرتت رو خدا!


۲۸ نظر:

  1. جالب بود.
    در موردشون اطلاعی نداشتم، هرچند زمان بچگی زیاد باهاشون بازی می‌کردم.
    اون حرکت دسته‌جمعی‌شون حیرت‌آور بود.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آدم واقعا باید با همه چیز این دنیا سرو کله بزنه تا بفهمه همچینم موجود برتر نیست:)) برای منم اون حرکتشون حیرت آور بود.

      حذف
  2. مطلب فوق العاده ای بود ! جالبه که یکی اون سر دنیا، به تفکراتی مشابه تفکرات من رسیده، البته خاصیت علم همینه، من بعد از ول کردن اجباری دانشگاه، مدتی خودم روی الگوریتم ها کار میکردم، الگوریتم ها در واقع پاسخ های ما به مسائل دور و برمون هستن، جالب اینه که الگوریتمی وجود داره به نام « الگوریتم کلونی مورچه » که اگه تو گوگل سرچ کنی میتونی پیدا کنی، بعدا میخوام تو وبلاگ ریاضیم مفصل راجع بهش بنویسم، ولی خلاصه بگم که اعتقاد پیدا کردم که اینکه ما انسانها خودمون رو اشرف مخلوقات میدونیم، باوری بسیار اشتباه و کاملا از سر خودخواهی و خودپسندی ماست، الگوریتم کلونی مورچه به من یاد داد که مسأله ای که انسانها توش گیر کردن و ابرکامپیوترهاشون هم توش کمکشون نکرده رو مورچه ها با روشی مشابه روش کرم ها ( یعنی با اتحاد ) حل میکنن. مورچه ها با فرمونی که ترشح می کنن، مورچه های دیگه رو راهنمایی می کنن تا کوتاه ترین مسیر رو از لانه تا مثلا منبع غذایی ای که پیدا شده ( مثلا یه سوسک مرده ) رو طی کنن. کاری که فقط الگوریتم های ژنتیک میتونن انجام بدن، یعنی درسی که ریاضیات از زیست شناسی گرفته. به نظر من داروین حتی اگه کلا نظریه فرگشت ( تکامل) ش اشتباه هم باشه، یکی از بزرگترین دانشمندان تاریخ هست، چون تأثیری که الگوریتم های ژنتیک ( که با الهام از نظریه فرگشت بوجود اومدن ) روی دنیای ریاضیات و کامپیوتر و در نهایت آینده ی بشر خواهد گذاشت، بسیار مهم و عمیق هست.

    راستی از این خاک بازی ها منم در کودکی انجام میدادم، واسم خیلی جالب بود که این خاک بازی ها کار دانشمندای بزرگی مثل شماست ! [لبخند]
    این مطلبم رو بخون در باره همین خاک بازی های من
    http://guitaristtanha.blogfa.com/post/28

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ژنتیک از اون علم های بی نظیره که متاسفانه نشد بخونمش. هرچند من اصل تزم رو شیمی خواهد بود و این کرم ها هم برای آزمایشات شیمیایی قراره استفاده بشند.
      حتما میخونم سر فرصت باید شیرین باشد و خواندنی

      حذف
  3. - از اون اول که این متنو می خوندم حواسم رفت رو دوران کودکی و نوجوانی که ساعت های زیادی از روز رو به ماهی گیری می گذروندم. تا دلت بخواد دنبال کرم خاکی گشتم و به تجربه رفتارشناسی کرمی رو یاد گرفتم D:
    - من هم ترجیح میدم به یه آفریننده اعتقاد داشته باشم. میگم ترجیح میدم، چون هرگز نتونستم قانع بشم که یه آفریننده ای هست یا نه.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. پس موافق که موجودات جالبی هستند:)
      منم باید بگم ترجیح میدم:))

      حذف
  4. دوست عزیز كسی بنام شما « رها « برای من پیام خصوصی گذاشته ، در هر حال اگر شما نیستی بی خیال ، اما اگر شما پیام خصوصی گذاشته ای تشكر از پیام و دل نگرانی و لطف شما ..
    ما از كسی كه از كلام می ترسد و كنترل و تایید نظرات دارد نمی ترسیم ، همه روزی خواهیم مرد ، مهم این است كه زندگی و مرگ ما چه اثری در بهتر زندگی كردن خود و دیگران داشته باشد

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نه من برای شما پیام خصوصی نگذاشته بودم. ولی با جمله دومتون موافقم!

      حذف
  5. سلام
    هميشه از كرم هاي خاكي متنفر بودم و از نگاه كردن بهشون چندشم ميشد و تنم مور مور ميشد! :-// البته به غير از كرم هاي شب تاب كه خيلي هم بامزه ان!
    اما اين پست... فوق العاده بود! حركت دسته جمعي شون واقعا شگفت انگيز بود.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آخی حیوونی ها چرا متنفر بودی ازشون هم اسم؟

      حذف
  6. سلام
    تقریبا هفته ای دوبار وب سابق شما را میدیدم وقتی با اون عبارت مشهور دسترسی به تارنمای ....مواجه شدم نمیدونستم دیگه باید به کجا مراجعه کنم تا اینکه شما خودتون اومدید
    به هر روی خوشحالم که هنوز هستی و می نویسی

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من که تا اینجا رو باز کردم براتون پیام گذاشتم.. ندیدین؟

      حذف
  7. این کرم‌های بیچاره اسباب بازی من بودن تو بچگی و خوراک مارمولکم هر روز تمام خاک باغچه رو زیر و رو می‌کردم تا پیداشون کنم، چه‌قدر جالبه که بالغ‌هاشون رفتارشون متفاوته .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. وای من از مارمولک خوشم نمیاد:( بیچاره کرمها:

      حذف
  8. من بچه بودم کرم خاکی رو از وسط نصف میکردم بعد وسطش نمک می پاشیدم! مرض داشتم :/

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. یعنی هممون استعداد شکنجه گر شدن داریم:((

      حذف
  9. با تماشای نظم طبیعت نمی تونم بگم قدرتت رو خدا ... چون که بی نظمی های آزاردهنده اش کم نیست .
    ...
    اینقد بخش اتحاد کرمها جالب بود که به نظرم اومد اسم پستت هست : کرمهای متحد !

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آره خوب بی نظمی هاش کم نیست اما فکر میکنم انسان در ایچاد بی نظمی هاش تاثیر به سزایی داشته

      حذف
  10. پاسخ‌ها
    1. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

      حذف
    2. منیر جان ادرس نداره. میشه آدرس وبلاگت رو برام بذاری دوباره.. من فکر میکردم ادش کردم تو لیستم اما دیروز هرچی نگاه کردم نبود:(

      حذف
  11. مامانا: وااااااااااااااااااااای رها جان چقدر خوشحال شدم که دوباره پیدات کردم.چند روز افسردگی گرفته بودم که چطوری باید تو رو پیدا کرد.اینجا همه چیز به همین جمله منتهی میشود: آنچه یافت می نشود، آنم آرزوست.کاری می کننن که ما هم دنبال یافت می نشود ها بگردیم.خیلی خوشحالم که بازم اینجا میبینمت و الان دارم پشت مانیتور یک نفس عمیییییییییییق میکشم.
    نفسم میگیرد در هوایی که نفسهای تو نیست.
    دوست عزیزم راسختر، مصممتر و جسورانه تر از پیش بنویس.ما همیشه پرچمدار تو هستیم.از دور مرمرین صورتت رو میبوسم .نمیدونم چرا با نام و آدرس نمیتونم پست را بفرستم.من مامانا هستم.

    پاسخحذف
  12. http://dastnam.persianblog.ir/
    اینم آدرس رفیق.

    پاسخحذف