۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه

آمد نوبهار


بلاخره بهار هم به سوئد رسید، با یک ماه تاخیر نسبت به بهار ایران. توی تقویم سوئدی همون 21 مارچ رو نوشته آغاز بهار، ولی تا امروز که سومین بهار رو در اینجا میگذرونم زودتر از 20 مارچ به بهار نرسیدیم. البته میگم بهار فکر نکنید که شکوفه زده و هوا معرکه است! نخییییر! بهار در هواشناسی اینجا یعنی وقتی که حداقل 5 شب متوالی دمای بالای صفر درجه داشته باشند. و خب الان شش شبه که دما بالای صفر درجه است. لباسها کمی نازکتر شدند، مثلا اگر قبلا دو تا بلوز پوشیده می شد با یه کاپشن مخصوص زمستان این جا، الان میشه یه بلوز پوشید و روش یه ژاکت نازک و یه کاپشن که به درد زمستون های ایران میخوره. البته میشه دیگه چکمه هم نپوشید و با کتونی رفت و امد کرد. خلاصه تا چند روز دیگه احتمالا شاید شکوفه زدن درختها هم گل ها هم هستیم. حالا هر چی بهار دیر میاد این روزهای طولانیش زود از راه رسیده. الان تو آپریله و ساعت حوالی 9:15 شب تاریک میشه. یک ماه و نیم دیگه تقریبا ابدا شب نداریم. و من از الان غمم گرفته.
از خوبیهای اینجا اینه که تو هرچی بپوشی و هر شکلی باشی کسی توجهی بهت نداره، این بیتوجهیشون یه موقعی عقده ایت میکنه، مثلا یه موقعهایی میخوای بری بیرون و بعد میفهمی فرقی نمیکنه لباس شیک مهمانیت رو بپوشی یا با لباس کار بری عملا کسی توجهی نداره! تازه گاهی لباسهایی که ما میگیم شیک در نظر این سوئدی ها اوردوز شده است! البته در این یه مورد رسما باید بگن همون بهتر نظر ندن سلیقه ندارند. این جور مواقع آدم میخواد حس شیک بودنش رو درک کنه باید بره ایتالیا و فرانسه و حتی آلمان. با همه اینها ، این بی توجهیشون خوبی هم داره، خوبیش هم اینه که وقتی وقت نداری، ارایشگرت هم نیست، حوصله هم نداری با ابروهای درآمده و موی پشت لب و صورت راست راست راه میری و هیچ احساس بدی هم نمیکنی مگر در آینه های اتاق پرو که موها سه برابر دیده میشن. این که هیچ کس به خودش اجازه نمیده بیاد و بهت درباره موهای صورت یا ابروی درامده ات حرفی بزن( زن و مرد) خودش بزگترین موهبته. خیلی خوب یادمه دوران دانشجویی در ایران، یه روز با یکی از پسرهای دانشگاه از کرج سوار تاکسی شدیم تا تهران، وسط راه بهم گفت: اه تو چه جور دختری هستی این چیه؟ و اشاره کرد به دست من که کمی از موهاش در آمده بود! تعجب کردم، گفتم به تو چه؟ گفت ببین همینه دیگه همه بهت میگن مردی، آخه این موها رو چرا نمیزنی ، یه کم تمیز باش!!
خیلی عصبانی شده بودم ، از اینکه یکی به خودش اجازه چنین دخالتی رو داده بود عصبانی بودم، خودم از مو داشتن بدم میادو به نظرم باید آدم مرتب باشه، همونطور که انتظار دارم مردها همه ریششون رو اصلاح کنند خب خودمم باید مرتب و اصلاح شده باشم، ولی یه موقع هایی واقها وقت نمیشه و خب منم اهمیت نمیدم، ولی تو ایران نمیتونستم، باید یا برمیداشتم این موهای اضافه رو یا از در خونه بیرون نمیرفتم ، ولی اینجا به معنای واقعی کلمه
Who cares?

۴ نظر:

  1. چه بیشعور بوده پسره. من بودم کلی باهاش دعوا میکردم. این پسرها به خودشون اجازه میدن در همه چیز فضولی کنند. در حالی که اگر دقت کرده باشی برداشتن موهای دست زیاد هم در اروپا مرسوم نیست. من دخترهای ترک را میدیدم که دستشون پرمو بود یا دخترهای البانی یا جاهای دیگه که موهای نازک دستشون را بر نمیداشتند. واقعا موهای طبیعی بدن اینقدر زشت و وحشتناکه؟
    بعدش هم تصور کن موها همیشه در میایند همیشه هم که نمیشه شیو کنی. یعنی باید به ی اندازه برسند که بشه برداشتش

    پاسخحذف
  2. اون Who cares اگه نبود، زندگیم پیش نمیرفت.

    پاسخحذف
  3. آخ آخ این درد دل من هم هست.خیلی بده که آدم هزار تا کار و درس و چی و چی داشته باشه، بعد مجبور بشه تو یه موقعیتی که وقت نداره یه کارشون کنسل کنه بره آرایشگاه مثلا ابرو برداره! چرا؟ چون هر کی از راه می رسه هنوز سلام نکرده می گه "ااا چقدر تو ابروهات زود در میاد!"
    منم روم نمی شه بگم آخه به تو چه :|

    پاسخحذف