امروز باز يكي از بهترين و هیجان انگیز ترین و آموزنده ترین تجربه هاي زندگيم را در سوئد داشتم.
گرفتن گواهينامه در اينجا مراحل متعدد دارد. بجز اينكه بايد كتاب تئوري حجيمي را بخوانيم ( به علاوه كتاب راهنماي علائم و تابلو ها)، دو جلسه جداگانه ١٨٠ دقيقه اي براي خطرات در رانندگي هم بايد گذراند و تا اين جلسات را شركت نكنيم اجازه امتحان نداريم. صرف نشستن در کلاس هم باعث تایید شدن نمیشود، باید در بحث مشارکت کنیم.
كلاس ريسك ١، بر روي خود راننده و خطراتي كه خود راننده و رفتار در رانندگی ميتواند ايجاد كند تمرکز دارد. خطراتي ناشي از كم توجهي، صحبت كردن با تلفن، سرعت بالا، مانور دادن، عدم رعايت فاصله، مصرف الكل و دارو و خستگی.
حدود دوساعت درباره تک تک این موضوعات به تفصیل صحبت میشود و شرکت کنندگان هم باید مشارکت در بحث و تبادل نظر داشته باشند. بعد با فیلم و آمار نشان میدهند که چطور الکل یا دارو یا تلفن صحبت کردن در افزایش تصادفات تاثیر دارد و درنهایت وقتی شما از کلاس بیرون میایید تا روزها تحت تاثیر هستید که از این ریسکهای فردی نکنید.
اما کلاس دوم بسیار هیجان انگیز تر است. در این کلاس تمرکز بر روی خطراتی است که ماشین و جاده و رانندگی دارد. در طی سالیان برای رانندگی امن کارخانجات ماشین سازی تولیدات بهتر و امن تری انجام داده اند؛ از ترمز ای بی اس تا کیسه هوا و کمربندهای ایمنی بهتر. اما همه اینها معنایش این نیست که وسیله نقلیه ما امن است و ما هرجور که بخواهیم میتوانیم رانندگی کنیم. سرعت بالا مهمترین عامل تصادفات مرگبار است و در این کلاس به ما نشان داده شد که یک ماشین در سرعت های مختلف در برخورد با یک جسم ثابت مثل درخت چقدر آسیب میبیند. در سرعت ۵۰ کیلومتر بر ساعت کاپوت ماشین فشرده میشود و ضربه های شدیدی به سرنشینان جلو وارد میشود که اگر ماشین، کمربند ایمنی و کیسه هوا داشته باشد از جراحات شدید جلوگیری میشود. اما سرعت ۷۰ به بالا صدمه های جدی و مرگ به همراه دارد و در سرعت ۹۰ کیلومتر مرگ حتمی است.
این بخش تئوری تنها یک فسمت جالب کلاس بود. بخش دوم بخش عملی است. روی یک صندلی ماشین نشستم، کمربند بستم و بعد صندلی را با سرعت ۷ کیلومتر در ساعت رها کردند، جلوی مم یک اینه بود، سرعت 7 کیلومتر بود اما وقتی ترمز شدید شد من واقعا حس کردم الان پرتاب میشوم در داخل آینه. بعد سوار یک ماشین شدم که از زیر به پایه هایی وصل بود. معلممان دکمه ای زد و ماشین ناگهان چپ شد و روی شیشه سرنشین جلو ایستاد. این در شرایط تصادف بودن واقعا هراسناک بود. با اینکه از امنیت خبر داشتیم و میدانستیم این ساختگی است اما بی اخیتار در تقلا بودیم برای کنترل خود. بعد دوباره ماشین را چرخاندن و این بار سرو ته شدیم. درست مثل یک صحنه تصادف که ماشین چپ میشود و روی سقف میایستاد- منهای خوردن به گوشه کنار جاده که خودش باعث ضربه های مختلف به بدن میشود- دقایقی به همین وضع ماندیم؛ من کاملا افت فشار را حس کردم و وقتی از ماشین بیرون آمدم سرم گنگ بود که معلم گفت اگر در این وضعیت بمانید بیشتر از سی دقیقه زنده نمیمانید.
بعد از این تجربه هیجان انگیز و آموزنده سوار ماشین دیگر شدم و این بار بر روی جاده کاملا یخ زده رانندگی کردم تا اثرات سرعت در هوای بد و جاده های لغزنده را و عملکرد ترمز را ببینم. چون قبلا تجربه رانندگی در هوای بد را داشتم در کنترل ماشین موفق تر از آن یکی یادگیرنده بودم. این بخش واقعا هیجان انگیز بود مخصوصا که ماشین مدام کچ و راست میشد و ویراژ گونه بود و البته بنده هم خیالم جمع که همه چیز ایمن است.
بله، همه ما اینها را میدانیم، من هم در ایران میدانستم در باران و برف باید با سرعت کم رانندگی کرد و باید موبایل صحبت نکرد و این را رعایت کرد و آن را رعایت کرد. اما چون تجربه واقعی از شدت خطر و اتفاق نداشتم کمتر رعایت میکردم. من خودم بارها در آن شهر بارانی با سرعتهای بالا رانندگی کردم و بارها ماشین منحرف شد اما قطعا شانس داشتم که در آن لحظه ماشین دیگری نبود وگرنه حتما له و لورده میشدم، با اینحال باز به سرعت بالا و ویراژ دادن ادامه میدادم.این هم بگم رانندگی من نسبت به بسیاری راننده های جاده ایمن و قانونی بود، سرعت غیر مجاز نمیرفتم، در جاهایی که واقعا ریسک بالا بود ویراژ نمیدادم و کارهای خیلی خطرناک نمیکردم. اما بسیار بسیار دوستان و آشنایان و غریبه که به معنای واقعی خطرناک رانندگی میکردند و میکنند. نه قانونی مانع بود؛ نه آموزش درست دیده بودیم نه اصلا از رانندگی چیزی جز " دست فرمون خوب" یاد گرفته بودیم.
به این فکر میکنم اگر این کلاس را همان سالها پیش در ایران دیده بودم هرگز رانندگی پر خطر نمیکردم. شنیده ام اصلاحاتی در ایران انجام شده و مثل سابق نیست اما چقدر مفید است و چقدر اهمیت داده میشود نمیدانم. اما در سوئد در سال 1997 طرحی تصویب شد به نام " Noll Vision" . هدف این قانون این است که «به نقطه ای برسیم تا "صفر نفر" در تصادفات جان خود را از دست داده یا جراحات وخیم داشته باشند». برای رسیدن به این هدف در کنار اینکه ضنایع اتوموبیل سازی تلاش میکنند که ماشین های ایمن تری بسازند، دولت موظف است تا جاده ها را ایمن تر کند و آموزش را گسترش دهد. این کلاسها یکی از بخشهای اجباری آموزشی در راستای این طرح هستند. با اینحال هنوز افرادی هستند که با رعایت نکردن قوانین، یا مصرف الکل و رانندگی در خستگی باعث تصادفات میشوند. در سال ٫۲۰۱۵ ۲۵۹ نفر در تصادفات جان خود را از دست دادند و در نیمه اول ۲۰۱۶، ۱۲۱ نفر. این اعداد به خوبی نشان میدهند که هنوز باید برای کاهش تصادفات جاده ای تلاش کرد.
وبلاگ موازی: www.freevar.mihanblog
تلگرام: https://t.me/freevar
اینستاگرام: @freevar
من به محتواي اين پست نگاه نميكنم، نوشتار شما را در يك شمايل كلي از همان ابتداي اشنايي با وبلاگ رصد ميكنم، دوره ي نخست: نوشتن از تجارب شخصي و اجتماعي ، دوره ي مياني ؛ ورود به مباحث كلان، تجزيه و تحليل حوادث و رخداد ها و مرحله ي اكنوني؛ نوعي بازگشت به نوشتار نخست اما با اگاهي و خوداگاهي بيشتر و افزون تر، دليل عدم نوشتن پيام و فاصله با وبلاگ براي من برمي گشت به مواضعي و رويكردي كه در مرحله ي مياني گرفتيد، جدا از نظر و قضاوت شخصي به نظرم دوره ي مياني همزمان با نوعي اشفتگي و سرگرداني بود و به همين دليل نوشتار رنگ بويي تماميت خواه گرفت بود، اما اين دوره ي نوشتار اكنوني به گمانم پخته تر و بدور از هيجان هاي فوران كننده است،
پاسخحذففكر كنم به عنوان يك خواننده اينقدر حق داشته باشم كه پس از مدت ها خواننده ي يك متن بودم نظر بدهم، تا نظر شما چه باشد
سلام دوست گرامی. بدون شک شما یکی از محق ترین افراد برای نظر دادن درباره نوشته های من را دارید. اتفاقا بسیار خوشحال میشم. رصد شما جالب و تقریبا درست است. البته مسئله تجزیهو تحلیل کماکان پابرجاست و چون وقت نمیکنم اینجا منتقل نمیشوند. اما دلیلش میتواند این باشد که بیشتر در جامعه و مسایل سوئد رفته ام که خب برای مخاطب فارسی زبان جالب نیست. در نتیجه برای حفظ رابطه با مخاطب فارسی باز بهتر است از تجربیات شخصی بنویسم. مرسی از لطفتان.
پاسخحذفoff white
پاسخحذفgolden goose sneakers
hermes belt
off white
bape clothing
golden goose outlet
supreme outlet
cheap hermes belt
goyard
palm angels outlet
شركة مكافحة حشرات بجدة f7OlikjMWp
پاسخحذف