۱۳۹۳ بهمن ۳, جمعه

بی تکلفی

خوبی شهر کوچیک اینه که یک ساعت وقت ناهار داری و تو همون یه ساعت وقت میکنی ناهارت رو با یه آدم که نمیشناسی صرف کنی. بدون هیچ دلیل خاصی و صرفا جهت آشنا شدن با یک انسان جدید. از دیگر خوبی های زندگی در کشوری مثل سوئد هم اینه که بی دغدغه ای. بدون اینکه فکر کنی چه بپوشی، چه شکلی هستی، داری از سرکار میری، کوله پشتی داری، صورتت بدون آرایش هست، موهای پشت لب داری و از همه بدتر که یک تب خال گنده گوشه لب! هیچ کدوم اینها اهمیت نداره! باز از خوبی هایش اینه که با اینکه شغلت جزو شغلهای کم پرستیژ و کم در آمد محسوب میشه و قراره ناهارت رو دقیقا با قطب مخالف یعنی یک جراح صرف کنی تنها چیزی که ملاک قرار نمیگیره شغلت هست و شغلش! مثل دو تا دوست میشینید ناهار میخورید کمی از کار و زندگی صحبت میکنید و خیلی محترمانه هر دو به ساعتها نگاه میکنید که زمان از دست در نره و به ساعت کاری برسید. بعد هم خوشحال شدم از دیدنت خداحافظ!
دوست دارم اینجا و آدماش رو برای همین بی تکلفیش، برای همین که "تو" دیده میشی نه شغل و قیافه و پوشش! اتفاقا اینچوری توی واقعی تر هستی، توی عادی هر روزه!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر