۱۳۹۳ مهر ۱۰, پنجشنبه

تفاوت مردهای دو نسل

دیشب بعد از شش ماه دوباره مجبور شدم اعتراف کنم که همنوز حس دارم، خارج از رفاقت! راحت نبود این اعتراف چون دوستی خراب میشه! چیزی که ازش بیزارم! چیزی که همیشه مواظب بودم و این بار که باید بیش از هرباری مواظب میبودن خراب کردم! دست من نبود! به هرحال از وقتی به خودش گفتم و با خودش درد دل کردم حال بهتری دارم! کلا خوب شدم!!! حتی فکر میکنم اصلا به سرعت گذشت و عادی شد!!! صبح گزارش رو موثق به آموروزو دادم! اونم موافق بود که خوب شد گفتم. البته احتمالا ته دلش هم غنجی رفت ! و انگار همه چی دست به دست هم بده بعد ماهها مستر کامپلیکیت هم رو خط آمد و هم یه عکسی در ف. ب گذاشت که من نمیتونم نگاه نکنم و نگم تبارک الله احسن الخالقین! جورج کلونی تازه داماد پیش مستر در این عکس هیچه:))) لامصب روز به روز خوش تیپتر انگار نه انگار ۵۵ سالشه! شلوا قرمز پوشیده بود با یه کت چرم فوق العاده و اون موهای لخت جوگندمی و لبخند موذیانه کج! همه چیز لازم و مهیا برای دل بردن!!! داشتم فکر میکردم چقدر خوب میشد که این هشت ماه اخیر از زندگیم حذف میشد و من به سبک زندگی که این دو مرد میانسال یادم داده بودن ادامه میدادم؟ کامپلیکیت که یادم داد از لحظه لحظه زندگی لذت ببرم و به هیچ چیز متعهد نباشم و فقط به خوشی خودم فکر کنم! اموروزو هم یاد داد که زمینی باشم نه اسمانی و در حسرت عشق دور از دسترس! اما هشت ماه همه این درسها یادم رفت!!! فکر میکنم دوباره بهتره با میانسالها نشست و برخاست کنم چون نسل ما نسل داغونیه!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر