اینجا در مقطع کارشناسی وکارشناسی ارشد از همون ابتدا دانشجو رو آماده نوشتن دانشگاهی میکنند. در واقع متناسب با هر سطح، قدم به قدم نوشتن رو تمرین میکنند تا بعدا وقتی نوبت پایاننامه نویسی شد چیز عجیب و غریبی برای فرد نباشه هیچ، اصولش رو بلدباشه.خب اینجا من اول کارشناسی ارشد رو تجربه کردم. برای همین وقتی در ترم اول کارشناسی ارشد لِکچِر «چطور آکادمیک بنویسیم؟» داشتیم برام عجیب بود.اینکه از همون اول بسمالله با هر کورسی تهش یک گزارش علمی باید مینوشتیم و ارائه هم میدادیم سخت بود، چون عادت نداشتیم و هرگز یاد نگرفته بودیم. همکلاسیهای غربی براشون نوشتن راحت بود ومن فکر میکردم مشکل من هستم امامشکل سیستمی بود که هرگز به ما نوشتن رو یاد نداده بود.
با اینکه سیستم آموزش عالی ایران که من درس خوندم کارآموزی و پایان نویسی رو هم شامل میشد اما «آموزش» نداشت. خیلی ازکارآموزیها در رشتههایی که میدونستی کاری هم براش نیست فرمالیته بود. دوران ما فقط چند نفری بودن که واقعا کارآموزی(متناسب بارشته و به شکل به کاربردن دانش) داشتند. من جزشون نبودم البته. کارآموزیام رو اداره کشاورزی برداشته بودم به خیال اینکه چیزی یادخواهم گرفت. اما در بخش دفتری کار خاصی نبود. چیزهایی بود که به من نمیتونستن بدن و باقی اش هم چرخاندن ارباب رجوع. هرروزصبح تا ظهر میرفتم، در دفتر روی یه صندلی مینشستم و به صحبتهای کارمندها گوش میدادم. یادمم نمیاد چه گزارشی تحویل دادم!هیچکس هم براش مهم نبود، چون اگر قرار بود کار بگیرم باید پارتی میداشتم اگر کار هم نبود که فقط باید مدرک میداشتیم که بگیم«مدرک» داریم.
نوبت رسید به پایان نامه. من که بیزار از رشتهام بودم به توصیه یکی از اساتید چند تا رفیق با یک استاد راحتگیر پایان نامه برداشتم( یعنی اینها رو برای هرکس اینجا بگی شاخ در میاره. در واقع باید به منتوصیه استادی رو میکردند که مجبور بشم کار کنم و چیزی یادبگیرم!)خلاصه من رفتم پیش اون استاد سهلگیر. نتیجه؟ استاد گفت برو از صفحه X تا صفحه Y کتابم رو بخون بیا خلاصه کن و ارائه بده.
واینجوری من پایان نامه!!! نوشتم وشدم مهندس کشاورزی!با این سابقهی فاجعه آمدم اینجا و از همون اول تمرین نوشتن بود. راحت نبود اما قدم به قدم یاد گرفتیم. چندی پیش در دراپ باکسم دنبالچیزی بودم که چشمم خورد به یک فایل. بازش کردم و خوندم، باورم نمیشد کار خودم باشه. گزارش علمی نوشته بودم درباره یوتروفیکیشندر دریای بالتیک.
بگذریم، اون موقع فکر میکردم این برای هر کورس گزارش علمی نوشتن بخاطر مقطع فوق لیسانس است و ایران هم همینجوریه حتما. اماحالا که کورسی در مقطع کارشناسی میگذرونم هم همین شکل است که خب با تحربه من و همدورهایهام از دانشگاه ایران فرق داره. ازاول باید نوشتن روقدم به قدم یاد بگیریم. حالا چونکلا نوشتن در رشتههای انسانی نقش کلیدی داره، باز نوشتنهای ما بیشتر از باقیرشتههاست.کورسی که میگذرونم «دانش سیاسی» و قسمت اولش هست. یک کورس بزرگ که تقسیم میشه بهپنج زیر مجموعه. یعنی در این یک ترمباید پنج تا گزارش بدیم.
تقریبا هر زیر مجموعه چهار هفته است و در سومین هفتهاش باید گزارش تحویل داده شده باشه.حالا من پنجشنبه تحویل باید بدم. نیکلاس چون خودش تدریس میکنه از روز اول کورس هی میگفت شروع کن! نذار روزهای آخر. امامن اصلا نمیدونستم باید از کجا شروع کنم. روش نوشتن در علوم اجتماعی با علوم طبیعی هم فرق داره. در دوران ارشد یاد گرفته بودماستفاده از «من» به نوعی ممنوعه و مثلا در پایان نامهام نباید مینوشتم من این موضوع را با روش فلان و فلان به ازمایش گذاشتم یاتحقیق کردم. بلکه باید مینوشتم این موضوع با روش فلان و فلان تحقیق شده!
اما در علوماجتماعی دقیقا برعکسه. بعد ما همهاش فرمول داشتیم اینجا همهاش متن است با یک عالم اصطلاحات که من هنوز دیکته وتلفظشون رو درست بلد نیستم.از طرف دیگه، این تئوریها یکی از یکی جذابترن و هی دلت میخواد از این استفاده کنی از اون استفاده کنی اما خب چون در سطح اولیه هستیم سوالمون باید محدود باشه.
خلاصه، من هزار تا موضوع رو بالا پایین کردم، خیلی دلم میخواست موضوعی که انتخاب میکنم بر اساس تئوری جان لاک باشه اماخیلی دستم باز نبود و بعد از هزار دور دور خودم چرخیدم با کمک نیکلاس بالاخره یک موضوع انتخاب کردم. چون هدف این گزارش ایننیست که من الان شقالقمر کنم یا چیز جدیدی ارائه بدم، هدف اینه که فکر کردن، به بحثگذاشتن و نتیجه گیری رو به روش درستدانشگاهی یاد بگیرم.با این احوالات من از سوالهایی مثل «آیا نظریه جان لاک حمله به کنگره را تایید میکند؟» « دموکراسی خواهی در دیکتاتورهای شبهدمکرات، کدام یک از نظریات قرارداداجتماعی کاربردی تر است-کیس ایران؟»، «اگوئیسم یا مسئولیت پذیری، نقش شهروند در دورانپاندمی، جان لاک و جان استوارات میل چه میگویند؟»
رسیدم به موضوع« آیا دولت( سوئد) حق دخالت و ممنوع کردن حجاب برای کودکان را دارد؟ بررسی با کمک نظریات ازادی بیان، آزادیعقاید و اصل آزار جان استورات میل.خب من درباره این موضوع مقاله هم نوشتم اما فرقش اینه وقتی قراره دانشگاهی نوشته بشه یک سری اصول روباید رعایت کرد که خبکار سخت میشه. مخصوصا که نمیشه «نظر و تجربه شخصی» وارد کرد. اصل قضیه اینه که الان ساعت هفت و ربع شب سه شنبه استو ددلاین تحویل گزارش پنج هصر پنج شنبه. فردا ۱۰-۱۲ سمینار داریم، پنجشنبه هم ۱۰-۱۲ کلاس. نیکلاس هم استرس گرفته میگهشروع کن بنویس من دانشجو بودم دوروز مونده به تحمیل تموم کرده بودم😂 اما من هنوز در حال خوندنم. سه بار قهوه خوردم که حداقلامشب تا جایی که میتونم بیدار بمونم و حداقل یک پیشنویس تهیه کنم.