۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

شما داخل نشین ها جه میدانید؟



در پست قبلی نوشتم که روزهایی نه چندان دور به خیلی ها میگفتم شما خارج نشین ها چیزی از ایران نمیدانید، البته پر بیراه نبود، برای اینکه آنها در سالهای اول انقلاب مانده بودند، و این طبیعی بود چرا که نمیتوانستند به ایران رفت و آمد کنند و نه پشت تلفن نه در نامه نمی شد اطلاعات زیادی ردو بدل کرد، مثل الان هم نبود که مردم دائم به سفر های خارج بروند ، هرچند سال یک بار ممکن بود کسی ار ایران مسافرت برود و چهار خط اطلاعات نصیبشان بشود، هرچند درسالهای اخیر با دسترسی به اینترنت و اطلاعات سریع تر حتی آن نسل از پناهندگان دیدگاه درست تری نسبت به وضعیت جامعه پیدا کردند اما می شد به آنها گفت که جامعه ایران و خواست ملت ایران را نمیشناسند. هرچند دومی را باید با ظرافت بیان کرد برای اینکه کسی نمیتواند ادعا کند خواست ملت ایران چیست، ملت ایران از هفتاد میلیون نفر تشکیل شده با تنوع قومی، مذهبی، و تفکرات سیاسی. در هر بخشی از ایران تفکر سیاسی خاصی بنا به شرایط و نزدیکی با کشورهای همسایه رواح دارد و در کنارش سنی و شیعه بودن، گروههای عرفانی متعدد و صد البته ترک و کرد و بلوچ و عرب که هر کدام هم به دو دسته تقسیم میشوند، هم تجزیه طلب دارند هم متحد به ایرانی بودن. حالا با چنین تنوعی چطور هر کس ادعا میکند خواست ملت را می داند جای بسی تعجب است. اما بر اساس رای های سالهای اخیر شاید بشود گفت که هرچه هست تعداد کثیری از مردم خواهان فضایی باز تر و بهتر هستند.
اما این روزها خارج نشین های دیگری هم داریم، خارج نشین هایی که به تازگی کوچ کردند، شاید برخی ها نهایت عمر کوچشان به چهار پنج سال برسد اما عمده آنها در دو سال اخیر از کشور خارج شدند. اکثر این مهاجرین جدید از فعالین دانشجویی، سیاسی ، زنان و روزنامه نگارها بودند. اگر در سالهای اول انقلاب بیشتر پناهندگان به سه دسته سلطنت طلبها، مجاهدین و چپی ها تقسیم می شدند- که تعداد کثیری بودند- در سالهای اخیر از هر قشری  چه لیبرال ، چه نئو مارکسیست و چه ملی مذهبی و اصلاح طلب  ناچار به خروج از ایران شدند . این خارج نشینهای جدید در خود ایران به نگرشهایی بالاتر از سطح عمومی جامعه رسیده بودند و شاید خواسته هایی داشتند که بر اساس تحربیات تاریخی، بعد از صد سال مشروطیت قاعدتا باید در جامعه ایران زمان مطرح کردن و رسیدنش می بود ولی متاسفانه همیشه عده ای بودند و هستند که بنا به فرهنگ باور امام زمانی که هنوز وقت ظهورش نشده، مانع از ابراز عقیده می شدند ومیگفتند "هنوز وقتش نیست". مهاجرین جدید بخصوص دانشجویان  و روزنامه نگاران اکثرا متولد سالهای بعد از انقلاب هستند، اکثرا در نظام تمامیت خواه جمهوری اسلامی تربیت شدند، اکثرا در همانجا مثل بسیاری با تمام سختی ها درس خواندند، مدرسه و دانشگاه رفتند. با تمام سانسور ها سعی کردند به دانش روز، فلسفه روز و نظریات مدرن دسترسی داشته باشند و هدفی والا را در سر پروراندند که میتوانند راه گذشتگان را تمام کنند و در عصر ارتباطات، در عصر ماهواره و اطلاع رسانی سریع سطح آگاهی و دانش مردم را افزایش دهند و خر لنگ اصلاحات و تغییر را در مسیر پر سنگلاخ دموکراسی به مقصد برسانند. مگر کشور ایران با آن پیشینه تاریخی و بزرگان سیاسی چه چیزی کمتر از مالزی دارد؟ یا هند؟ اندونزی؟ یا حتی ترکیه؟
این نسل پرورش یافته در جمهوری اسلامی با هر تفکری ، در سالهای اصلاحات ابراز وجود کرد و قدرت گرفت ، سرکوب شد، کمی دلسرد شد اما باز به راهش ادامه داد، با تمام فشارهایی که بر روی آن بود میخواست از متن و بطن جامعه خود ایران راهی به سوی آزادی بکشد پس به فعالیت هایش ادامه داد. نتیجه این فعالیت ها ستاره دار شدنهای متعدد، محروم شدن از تحصیل ، زندانی شدن، محروم شدن از کار و هزار محرومیت به ناحق دیگری بود که هیچ یک از مردم عادی برایشان مهم نبود. حتی بسیاری میگفتند "خوب کله اش بوی قرمه سبزی میده"، یعنی عملا به جای دلسوزی با یک دانشجوی برجسته که بخاطر فعالیت دانشجویی از طبیعی ترین حق، یعنی حق تحصیل، محروم شده او را متهم هم میدانستند و توقع داشتند او نیز مانند بقیه سرش را در برف کند و کورو کر شود تا زندگی روال طبیعی را داشته باشد حتی اگر جهنم باشد. بعد از انتخابات هشتاد و هشت بگیر وببندها افزایش پیدا کرد و زندانهای طولانی مدت شامل حال این دسته از فعالین شد. شکنجه های روحی و روانی و حتی فیزیکی، آزارها و تهدیدها، محرومیت از تحصیل، کار، و در یک کلام زندگی و ... راهی جز خروج از کشور آنهم به طور قاچاقی و با هزار ترس و نگرانی برای این نسل باز نگذاشت. بسیاری از این فعالین که در درجه اول دانشجو بودند و حقشان از انها سلب شده بود امروز در بهترین دانشگاههای دنیا در حال تحصیل هستند و باعث افتخار جامعه ایرانی، و بسیاری هم ادامه فعالیت سیاسی را ترجیح دادند و در فضاهای بازی که نصیبشان شده سعی در گسترش تفکرات ازادیخواهانه شان دارند. اینها نه تنها از جامعه ایران آگاه هستند ( دو سال و سه سال مدت زمان زیادی برای فاصله گرفتن از یک جامعه نیست آنهم در عصر ارتباطات)  که از بسیاری از خود ایران نشینها جامعه و فضا را بهتر می شناسند برای اینکه تربیت یافته در این حاکمیت هستند. در مدارس پا به پای بقیه شستشوی مغزی داده شده اند اما سعی کردند ذهنشان را پاک کنند، برای فعالیت های دانشجویی و سیاسی ناچار تنشان به تن بسیجی ها خورده و  با چهار نفر در خود حاکمیت در تماس بودند ومی شود گفت چم و خمشان را تا حدودی میدانند ... پس انگ اینکه فضای جامعه را نمیشناسند انگ بی اساسی است.
اما چرا بسیاری از این فعالین باز بر طبل تحریم میکوبند؟- البته به عقیده من بیشتر از اینکه مثل سابق بگویند باید تحریم کرد فقط نظر و تحلیل شخصیشان را میگویند و در نهایت میگویند باز مردم تصمیم گیرنده هستند و مثل خارج نشینهای نسل گذشته تلاش برای تحریم سراسری ندارند-
میدانید عزیزان داخل نشین! شماهایی که خوش نشستید و تنها نگرانیتان این است که گرانی و تورم بیداد میکند، شما که کله تان بوی قرمه سبزی نمیدهد و زبان در کام نگه میدارید و حوصله فکر کردن ندارید و کلا چون سیاست پدر و مادر ندارد اصلا سراغش نمیروید. شما که شب عرق میخورید صبح نماز جماعت برپا میکنید مبادا در اداره پستتان  را از دست بدهید، شما که دامن مینی ژوپ میپوشید و تو پارتی ها میرقصید و راه به راه عکس سکسی در فیس بوک میگذارید و در روز مصاحبه چادرتان از فاطمه رجبی سفت و سخت تر است، شما که در خانه و تاکسی و مهمانی لعن و نفرین میکشید به نظام و آخوند و ... و در محل کار و رو به رو شدن با نماینده مجلس و امام جمعه شهر و ... تسبیح میچرخانید و نامه ای که میخواهید بنویسید بدون سلام صلوات به مقام معظم و آرزوی عمر طولانی برای ایشان داشتند نخواهد بود، شما که از صبح تا شب از گرانی و تورم مینالید و سالی سه بار در تایلند و دوبی و ترکیه پولهاتون رو در دیسکو و کلابهای رنگارنگ خرج میکنید، شما که مهمانی های اخر هفته تون با مشروبهای رنگ و وارنگ برپاست ، شما که نظامی بهتر از یک نظام فاسد براتون نیست تا بتونید مالیات رو نپردازید، با رشوه دو طبقه خونه رو بکنید چهار طبقه، با رشوه خلاف ترین کارها رو تبدیل به پاک ترین کنید، با بالا رفتن نرخ ارز پول رو پولتون بیاد و دلالی کنید، بله با شما هستم داخل نشیان عزیز که سکوت میکنید مبادا یک روز بازپرسی پس بدید یا مقام و موقعیت رو از دست بدید شما چه میدانید این خارح نشینها چه کشیده اند؟! شما چه میفهمید که خروج به صورت قاچاقی که معلوم نیست سالم به مقصد برسید یعنی چه؟ شما چه میدانید در انتظار بودن برای گرفتن جواب که برای رفتن به مقصد بعدی یعنی چه؟ شما چه میدانید وضعیت روحی روانی فعالی که حق تحصیل را ازش میگیرند، حق کار را ازش میگیرند ، انفرادی میبرند، شکنجه میکنند، زنش را تهدید میکنند، باعث طلاق شوهرش میشوند، فرزندانش را بازجویی میکنند و ... چطور است؟ شما اصلا حتی یک ثانیه اش را نمیتوانید تحمل کنید حتی تصور کنید! شما چه میدانید که  برای هر یک مصاحبه ممکن است هرکدام از این عزیزان چه دلهره هایی را تحمل کنند که مبادا به خانواده شان در ایران آسیبی بزنند یا باعث تهدیدشان شوند. شما نمیدانید حسرت صحبت کردن با خانواده بدون ترس و لرز یعنی چه، شما نمیدانید اجازه رفت و امد به کشور را نداشتن یعنی چه، شما نمیدانید ونمیفهمید از سوی جامعه جدید به چشم پناهجو دیده شدن یعنی چه، شما نمیدانید و نمیفهمید که زندگی در غرب مثل ایران نیست که اگر شاغل باشی نصفه نیمه کار کنی، سر کار چت کنی، مرخصی بگیری، جدول حل کنی، ارباب رجوع رو سر بدوونی اخرش هم پولتو بگیری و زندگی تو بکنی، اینجا باید مثل سگ کار کنی تا بتونی یک لقمه نون دربیاری و انقدر باید نگران هزینه ها باشی که خوردن مشروب رو تعطیل کنی و دیسکو و بار هم" دل خوش سیری چند؟"
شما میدانید شکنجه های متعدد در زندان های جمهوری اسلامی به گناه بی کناهی یعنی چه؟ شما میدانید انفرادی ها طولانی مدت یعنی چه؟ شما میدانید محرومیت از فعالیت روزنامه نگاری به مدت ده سال یا بیست سال برای یک روزنامه نگار که  کاری جز نوشتن بلد نیست یعنی چه؟شما میدانید برای یک جوان درسخوان باهوش حق تحصیل، آینده و امیدش را گرفتند یعنی چه؟ شما میدانید از دست دادن پدر و مادر و در کنارشان نبودن در لحظه مرگ یعنی چه؟ شما میدانید صدای مادر رو پشت تلفن شنیدن با بغضی که خفه میکند یعنی چه؟ شما میدانید....، شما میدانید.... شما میدانید.....؟
نخیر عزیزان داخل نشین، شما هیچ یک از اینها را نمیدانید ونمیتوانید درک کنید. شما نمیتوانید یک ثانیه جای این عزیزان باشید که در بهترین سالهای جوانی به جای اینکه مثل بچه های شما سرشان را بکنند تو لاک خودشان و پله های ترقی را بالا بپرند سه تا یکی، در زندانها در حال گذراندن دوران محکومیت بودند . برخی در سنین جوانی به خاطر شکنجه هایی که شدند به بیماری های متعددی دچارند، بسیاری مشکلات عصبی لحظه ای پیدا کردند، بسیاری فرصتهای شغلی و تحصیلی را از دست داده اند، بسیاری زندگی هایشان پاشیده شد، بسیاری برای فرزندانشان نتوانستند مادری یا پدری کنند، بسیاری.....!
نه عزیزان شما هم این خارج نشین ها را درک نمیکنید، نمیفهمید وقتی میگویند به چنین نظامی دیگر نباید بله گفت یاد چه روزهای تلخی میفتند که راهی جز پشت کردن تمام و کمال به آن را ندارند و نمیتوانند فراموش کنند و ببخشند.
شما مختارید و حق شماست برای آینده کشوری که زندگی میکنید تصمیم بگیرید، قبول دارم خارج نشینان نمیتوانند شما را وادار به رای دادن یا ندادن بکنند، ولی شما حق ندارید جمع کثیری از بهترین جوانان ایران را نادیده بگیرید و یا بگویید "خوش نشین بی دغدغه"، نمیتوانید به اینها بگویید "درک درستی از جامعه ندارند"! تنها گناه این فعالین امید رسیدن به دموکراسی بود، امید به اجرا در آوردن تمام تجربه های گذشته موفق در کشورهای دموکرات وسرعت بخشیدن و تمام کردن تمام تلاشهای ناموفق نسلهای گذشته ایران و تکرار نکردن اشتباهات آنان . اما پاسخ شما چیست؟ جنگ طلب، مزد بگیر، نفسش از جای گرم در میاد و ...!
یادتان باشد روزی که با باطوم به جانتان بیفتند باز این ها هستند که صدای شما را به گوش جهانیان برسانند، و اگر امروز جهان از وضعیت بد زندانها و اعدامها و باقی فجایع ایران خبر دارد بخاطر وجود فعالینی است که تمام وقت خود را میگذارند تا اطلاعات جمع کنند و در اختیار سازمان عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر بگذارند. یادتان باشد تمام این فیلتر شکنهایی که دارید با کمک خیلی از همین فعالین است که به دست شما میرسد، یادتان باشد که بسیاری از همین فعالینی که شما به امریکایی بودن و جنگ طلب بودن متهم میکنید تلاشهای ارزشمندی برای دسترسی شما به اینترنت میکنند و سطح آگاهی شما را با مطالبشان درباره امنیت در فضای مجازی بالا میبرند، یادتان باشد اگر این فعالین نشستهای متعدد در خارج از کشور برگزار نکنند هیچ کس نمیداند فضای ایران چقدر سیاه است، یادتان باشد هم شما به  این عزیزان احتیاج دارید هم این عزیزان به شما، پس دست از این اتهام های بی اساس بردارید، میخواهید رای بدهید راه باز جاده دراز، چه کار دارید دیگران چه تحلیلی دارند و چرا رای نمیدهند. بخوانید و کار خودتان را بکنید! عقل دارید تصمیم با شما، بهترین تحلیل از نظر خودتان را انتخاب کنید. میخواهید در فضای امام زمانی بمانید تا وقتش برسد، به سلامت، گناه این عزیزان چیست که میخواهند  دنیای خرافات و توسل به عالم غیب را کنار بگذارند و سطح آگاهی را بالا ببرند؟!
در انتها، من به عنوان یک خارج نشین ناظر، به تمام کسانی که مخالف نظام هستند حق میدهم، و در عین حال به مردمی هم که میخواهند رای بدهند حق میدهم. امیدوارم در این روزهای باقیمانده از نظرهای هم استفاده ببرید به جای اتهام زنی!

۷ نظر:

  1. من هم امیدوارم در این روزهای باقیمانده به جای اتهام زنن به همیدگه، از نظرهای هم استفاده ببرند.
    پ.ن: احساس نیاز به آزادی و زندگی بهتر، چیزی هست که قبلا فکر میکردم "طبیعتا" همه تو وجودشون دارن. حالا فکر میکنم که قبلا اشتباه می کردنم. تعریف ازادی و زندگی بهتر برای آدمهای مختاف، متفاوته. شاید به همین دلیل هست که حالا بیشتر از قبل مردم رو درک میکنم. قبلا به کسی مثل خاتمی که می گفت هنوز 20 - 30 سال مونده تا مردم ایران آماده ی پذیرش دموکراسی بشن ایراد میگرفتم، اما حالا بهتر میفهممش. شاید یکی از مشکلات عدم درک متقابل این دسته از خارج نشین ها و داخل نشین ها که مطرح کردی، هیمن مشکل تعریف متفاوت واژه هایی مثل آزادی و زندگی بهتر باشه.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. قطعا تعاریف و معانی فرق میکنه. من قبلا یه تعریفی داشتم در شرایط جدیدم تعریفی دیگه.

      حذف
  2. نمیتونم بگم چقدر از این مطلب پر مغز و پخته و عالی و چندوجهی حظ کردم
    من اهل گزافه گویی و طرفداری بی دلیل نیستم
    ولی دست مریضاد
    عالی بود

    پاسخحذف
  3. آفرین ! مورخی هستی برای خودت ... عالی بود .
    ...
    ولی کاش حق، دست کسی بود
    تا بتواند به هر کسی که خواست بدهد .

    پاسخحذف
  4. باوجودی که تصمیم دارم رای بدهم و فکر می‌کنم اگر یک درصد هم هاشمی انتخاب شود راحت‌تر می‌شود سطح آگاهی را بالا برد، و در همین فضای چند روزه با دیدن فیلم‌های انتخاباتی کاندیداهای مختلف در دفاتر فیلمسازی دیده‌ام که دوباره حرف موسوی و کروبی همه جا هست و این خودش بهتر است که حرفشان هیچ جا نباشد، اما تک تک حرف‌های شما و استدلال‌هایت را در مقایسه داخل نشین‌ها و خارج نشین‌ها قبول دارم. به نظرم این‌ها حرف‌های لازمی بود که باید همه بشنوند. فقط کاش خودت هم به کسانی که می‌خواهند رای بدهند اتهام امام‌زمانی بودن و خرافاتی بودن نمی‌زدی. پدر خود من با تجربه ۵ بار زندان در عمرش که دو تا آخریش همین ۸۸ بود و به زندان فرستادن همه فرزندانش و همسرش و در تبعید داشتن فرزندی دیگر عقیده دارد باید به هاشمی رای داد. خرافاتی است؟ این هم اتهام زنی و بی انصافی است.
    و حالا که ان‌قدر با اعتقاد از رای ندادن گفتی، کاش می‌گفتی اگر قرار بر رای ندادن باشد، این یک کاری نکردن است، آن که رای نمی‌دهد چه کاری بکند برای قدم به قدم پیشروی ایران به سمت دموکراسی؟
    پنبال می‌کنمت از این به بعد.

    پاسخحذف
  5. ما مردم دوزیستی هستیم و گاهی با خودم فکر می‌کنم انگار این‌جوری راحت‌تریم تا این‌که تکلیفمون معلوم باشه چی می‌خوایم. خب، این تبعاتی داره.
    عادت داریم به نگاه دوگانه، از جمله خارج‌نشین و داخل‌نشین، در حالی که طیفی داره واسه خودش. این صرفا ساده‌سازیه و دامن زدن به بحث خودی و نخودی. خودتم گرفتارش بودی. شاید چاره‌ای هم نباشه.
    با این حال، نگاهت واقعی و عینی بود و باهاش موافقم.

    پاسخحذف