۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

یاد خواهی گرفت

پیش نوشت: این رو قبلا تو فیس بوکم هم گذاشته بودم. یعنی فکر کنم نود درصد ما انسانها بالخصوص زنهای ایرانی که نگاهشون به احساس و عشق هنوز از نوع احساس شرقی هست، با این شعر میتونیم لحظه لحظه هامون رو توصیف کنیم. اونموقع هم نوشته بودم اصلا این شعر رو برای من گفتن! امروز بی هیچ دلیل خاصی این اومد تو ذهنم، کپی پیستش کردم از سرچ تو اینترنت. ممنون میشم اگر کسی متن انگلیسی کاملش رو داره برام بفرسته.


کم کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست 
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.اینکه عشق تکیه کردن نیست 
و رفاقت، اطمینان خاطر 
و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند
و هدیه ها، عهد و پیمان معنی نمیدهندو شکستهایت را خواهی پذیرفت 
سرت را بالا خواهی گرفت با چشمهای باز
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه

و یاد میگیری که همه ی راههایت را هم امروز بسازی 
که خاک فردا برای خیال ها مطمئن نیست
و آینده امکانی برای سقوط به میانه ی نزاع در خود دارد
کم کم یاد میگیری 
که حتی نور خورشید میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری.بعد باغ خود را میکاری و روحت را زینت میدهی 
به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد
و یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی... که محکم هستی... که خیلی می ارزیو می آموزی و می آموزی 
با هر خداحافظی 
یاد میگیری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر