۱۳۹۷ فروردین ۳۱, جمعه

تجربه های من و اهمیت بازار آزاد

- اینجا شرکت‌های کاریابی وابسته به اداره کار هستند. اگر بیکار باشی در اداره کار باید ثبت نام کنی و بعد برایت یک راهنما و مربی ( کوچ) انتخاب می‌کنند تا بتوانی توانایی‌هایت را بشناسی و مسیر درستی را برای یافتن کار پیدا کنی. همه این ها هم رایگان است. اما شرط اولیه‌اش بیکاری است. این‌که تو کار داشته باشی و بخواهی تغییر مسیر بدهی اولویتی نداری و کاری برایت انجام نمی‌دهند. بیشتر هم به درد کسانی می‌خورد که تقریبا هیچ چیز قابل اعتنایی در زندگی خود ندارند و کار یافتن به خودی خود برایشان سخت است. در حالی‌که کوچینگ در بسیاری کشورها و حتی شهرهای بزرگ سوئد برای افراد دارای حرفه مشخص هم هست چون در دنیای امروز ماندن در یک حرفه تقریبا محال شده. 
یک سال است از این شرکت به آن شرکت زنگ می‌زنم که کوچ بگیرم اما چون استخدام رسمی بودم، در نتیجه نمی‌توانستم در اداره کار ثبت شوم و این سرویس در اختیارم قرار نمی‌گرفت. یک ماه و نیم پیش و در ورکشاپ حزبی، خانمی آمد که رئیس یکی از موفق ترین شرکتهای کاریابی است. شرکتی که بیشترین تخصصش وارد کردن افرادی که از جامعه دور افتاده اند به بازار کار است. افرادی مانند بزهکاران بعد از گذراندن محکومیت، معتادان سابق و یا افرادی که سالیان سال به هر دلیلی از کار دور افتاده اند و یا شغلی داشته اند که نیاز به تخصص خاصی نداشته و حالا برچیده شده - مثل بلیت فروش- والبته مهمترین گروه یعنی تازه واردان به کشور. سخنرانی این زن انقدر تاثیر گذار بود که عاشقش شدم. او می‌گفت کار وجود دارد، کارفرمای متعهد وجود دارد فقط باید راهش را یافت و سیاست بازار کار باید طوری باشد که کارفرما جرات کند به این افراد فرصت بدهد. موارد بسیاری هم مثال زد که چطور فردی که هیچ سابقه کاری نداشته یا سابقه درخشانی نداشته با کاری ساده و کم ساعت یا حتی کم‌درآمد و موقت شروع کرده اما انقدر خوب خودش را نشان داده که کارفرما قراردادش را رسمی کرد. همانجا سراغش رفتم و اعتراض کردم به این سیستم که باید حتما از طریق اداره کار به کوچینگ وصل شد که گفت: "ولی ما به تازگی بخش خصوصی هم داریم که خب هزینه بر عهده فرد متقاضی است".
دو هفته پیش برای این شرکت درخواست دادم. یک کوچ به من زنگ زد و داشت مجددا راهنمایی می‌کرد که چطور می‌توانم خدت مشابهی را بگیرم اگر در اداره کار اسم بنویسم که گفتم: " گل بگیرن در اداره کار رو، من نمی‌خوام از طریق اداره کار اقدام کنم. به ازای ساعتهایی که از وقت مفیدم باید صرف بوروکراسی و ناکارآمدی اداره کار بشود ترجیح می‌دم هزینه کنم اما استفاده بهینه ببرم". طرف قبول کرد و قرار شد یک قرار تلفنی و بعد یک دیدار حضوری داشته باشیم. قرار تلفنی رایگان بود. قرار حضوری دوهزار کرون و اگر تمام برنامه کوچینگ را بخواهم که چیزی حدود سه ماه است هجده هزارکرون هزینه اش می‌شود. گفتم فعلا قرار حضوری را بگذاریم چون من درآمد بالایی ندارم و برایم هزینه تمام طرح سنگین است. اما یک افر خوب گرفتم. بخاطر اینکه این طرح جدید است و من هم به شدت مشتاق، قرار شد یک دوره تست باشد- یعنی رایگان- ولی از تجربه من برای تبلیغات استفاده کنند. با کمال میل پذیرفتم. اگر به من کمک کنند تا راهم را درست پیدا کنم و شغلی بهتر بگیرم چرا که نه؟ من که حاضر بودم هزینه هم بدهم چون آینده ام مهم است اگر با کمکشان به جایی برسم که شایسته اش هستم چرا به دیگرانی که وضعیت مشابه دارند و قطعا حاضرند هزینه کنند معرفی نکنم؟ فقط به این فکر کردم « یک اهل تجارت که بازار را بشناسد دقیقا همین کار را می‌کند. هدف صرفا پول درآوردن و سود نیست بلکه اعتماد و جلب مشتری است.»

- فردا کنگره سالانه حزب است. از روزی که عضو حزب شدم دلم می‌خواست شرکت کنم اما موفق نمی‌شدم. هزینه‌اش هم بسیار بالاست. از همان سال گذشته که تاریخ برگزاری امسال مشخص شد قصدم شرکت در این کنگره بود اما خورد به جریان بیکاری و اینکه باید حواسم به اقتصادم باشد. اما میدانستم شعبه حزب شهرمان معمولا بسته حمایتی دارد و من خودم برای یک سمینار از آن بهره برده بودم. یک ماه پیش با یکی از مسئولین حزب شهر صحبت کردم و پرسیدم آیا امسال هم این بسته حمایتی را دارند؟ قرار شد در جلسه ماهانه درباره اش صحبت کنند. هفته پیش رهبر حزب شهر به من پیام داد که شنیدم دوست داری شرکت کنی، خواستم اطلاع بدم که ما هزینه ثبت نام را تقبل می‌کنیم. ذوق زده همان روز هتلی را رزرو کردم. اما بعد دیدم از محل کنفرانس تا خانه با اتوبوس مستقیم چیزی حدود دوساعت است و تصمیم گرفتم باز صرفه جویی کنم و مهمانی شب را کمتر بمانم و هزینه هتل نکنم. اما هتل را می‌شد بدون هزینه اضافه تا دیشب ساعت ۲۳:۵۹کنسل کنم. متاسفانه فراموش کردم و حتی ایمیل یادآوری را ندیدم. خوابیدم و نصف شب بیدار شدم و یادم افتاد فرصت کنسل کردن رایگان رد شده. صبح اول وقت- قبل از هفت صبح- به هتل زنگ زدم و توضیح دادم که حواسم نبوده و ساعت را از دست دادم. گفتند باید حتما از طریق سایتی که رزرو کرده بودم اقدام کنم. در سایت فرمی بود که پر کردم و درخواست کردم برایم رایگان کنسل کنند. نوشته بود تا ۲۴ ساعت طول می‌کشد جواب بیاید ومن هی به خودم لعنت می‌فرستادم که چرا حواس پرتم و حالا باید هزینه اضافی بدهم.
اما کمتر از یک ساعت از سایت ایمیل دریافت کردم که بله با اینکه وضعیت رزرو شما در حالت پرداخت بود اما هتل برای شما استثنا قائل شد و رایگان کنسل کرد.
از شدت خوشحالی جیغ کشیدم و دوباره به این نتیجه رسیدم: « یک اهل تجارت که بازار را بشناسد دقیقا همین کار را می‌کند. هدف صرفا پول درآوردن و سود نیست بلکه اعتماد و جلب مشتری است.»

از این اتفاقات زیاد می‌افتد که دشمنان خصوصی سازی هرگز به آنها اشاره نمی‌کنند و تنها بر طبل تو خالیه دشمنی با سرمایه داری می‌کوبند. تنها به دنبال تقویت نفرت هستند که فردی وضعیت اقتصادی اش را صرفا معلول خصوصی سازی بداند یا سرمایه دار و کارفرمایی که در کنار تولید کار و محصول سودی هم می‌برد. من موافق نقد به سرمایه داری هستم و ابایی ندارم علیه کارفرمایی که استثمار می‌کند موضع بگیرم چون چنین کارفرمایی به نظرم کافرمای جدی نیست و درکی ازاهمیت بازار ندارد. اما فهمیده ام اگر زیرساختهای اقتصادی، قانونی و حتی فرهنگی یک کشور بدون فساد باشد خصوصی سازی بهترین گزینه است و تنها کسانی در بازار موفق و ماندگار خواهند بود که قصدشان تولید کار و محصول است نه صرفا سودجویی. در فضای اقتصادی بیمار و خصوصی سازی دولتی است که سرمایه‌گذاران غیر جدی رشد می‌کنند و ما شاهد استثمار نیروی کار، سودهای کلان شخصی و کیفیت محصول ضعیف هستیم، نه در بازار آزاد که برای ماندن نیاز به رقابت سالم، تولید با کیفیت و جلب مشتری و حفظ آن دارند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر