تازگیها فهمیدم خار چشم یک عده ایم که خودم خبر نداشتم چون اصلا مراوداتی ندارم! یادم افتاد در دوران دانشجویی هم دختری بود که از من بدش میامد من هم خبر نداشتم. نه همکلاسی بودیم نه هم رشته نه هم خوابگاهی. یک بار دوستانم گفتند: مرمر گناه داره انقدر اذیتش نکن! گفتم: من اصلا نمیشناسمش چطوری اذیتش میکنم؟! گفتند: همین که انقدر شادی، سر نترس داری کلی پسرا دورتن اذیتش میکنه.
بعدها فهمیدم اصلا یک شب در خوابگاهشان شیون راه انداخته و من را نفرین میکرده بخاطر اینکه آنچه که آرزویش بود را من داشتم و او نداشت.
حالا هم انگار هستند آدمهایی که با اینکه بسیار سعی دارند خودشان را خوشبخت و موفق نشان بدهند اما به نظر کمبودهایی دارند که با حمله و کنایه به من و بسیاری زنان موفق دیگر قصد دارند آن را بپوشانند.
البته قابل درک است این که اینجا زنانی هستند که زیر سایه اسم شوهر نیستند، از صبح تا شب بچهداری نمیکنند که شوهر به کارهای مهمش برسد ، هویت دارند، مستقلند، تنهایی از پس زندگی بدون عجز وناله بر میایند به علاوه جایگاه خوبی در کشور جدید با همت و اتکا به خود نه اطرافیان به دست میآورند باید هم برای آنها که فاقد چنین توانایی هایی هستند خشمگین کننده باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر