۱۳۹۴ شهریور ۱۲, پنجشنبه

آنها بيزارند!

تو استانبول كمتر كسي انگليسي بلده! گاهي اوقات آدم به گريه ميفته براي فهماندن حرفهايش يا فهميدن حرفهايشان! 
يك شب در يكي از قهوه خانه ها نشستيم و ديدم گارسون انگليسي را سليس صحبت ميكند، به ترك بودنش شك كردم ازش پرسيدم كجايي هستي؟ گفت سوري! 
من هم كه علاقه مندي خاصي به سوريه ايها دارم صحبت را ادامه دادم، آرشيتكت بود، يكسال تركيه زندگي ميكرد و از روز اول كار كرده بود اما از حق و حقوقش راضي نبود. گفت : يه ماه ديگه ميرم آلمان. پرسيدم چرا سوئد نمياي؟ گفت : كمي آلماني بلدم و به نفعمه! برم آلمان حق و حقوق بيشتري دارم اينجا هيچي ندارم! 

ته صحبتها گفت: ناراحت نشي ولي من از ايران تنفر دارم! گفتم: ميفهمم! البته مردم ايران با دولت ايران فرق دارند. با ترديد سري تكان داد و گفت: من از ايران، روسيه و عربستان بيزارم. از خ... بيزارم. از بشار بيزارم. 

اما هيچ جا نگفت از آمريكا، آلمان، سازمان ملل بيزارم! نه اون، نه همكارهاي سوري ام، نه دو سه دوست ديگري كه اينجا داشتم. و نه بيشتر پناهنده هايي كه در يكي دو سال اخير به شهر ما آمده اند. منتقد غرب هستند، قبول دارند پشت پرده آنها هم دستي دارند اما بيشتر اعتقاد دارند غرب كم كاري كرده! 

اما همه اينها از ايران، روسيه و عربستان بيزار بودند.بخصوص ايران! 



۲ نظر: