دیشب مهمان یکی از
دانشجویان ایرانی بودیم. من آشنایی نزدیک باهاش نداشتم بلکه همراه دوستانم رفتم. میزبان
بسیار خونگرم و خوش مشرب بود، اما نکته های جالبی داشت که خیلی فکرم را مشغول کرد. مهمترینش تاکیدش بر Home بود! جواب سوالهای مرتبط با ایران این
بود:Home! مثلا وسیله هایی داشت و میپرسیدیم از کجا گرفتی؟ میگفت: Home یا
صحبت سفر و تعطیلات شد گفت: I
go home!
این جوابها خیلی فکرم را مشغول میکرد، درک نمیکردم چطور شخصی چهار سال ساکن و دانشجو و شاغل سوئد باشد و هنوز به ایران بگوید خانه! و انگار اینجا برایش مسافرخانه است؟ حتی درک هم نمیکردم چطور میشود بیشتردوستهای آدم غیر ایرانی باشند ولی عرق ملی آنطور بالا باشد. البته این مورد دوم که در درصد بالایی ایرانی ها بخصوص نسل ما هست، غربیها اخ و بدند و هیچ چی ایران و ایرانی نمیشود اما در راه خدا با یک ایرانی هم رفت و آمد ندارند! ولی مورد اول برایم تازگی داشت.بگذریم، تمام شب فکرم مشغول بود ، موقع برگشت به خانه از دوستم پرسیدم تو هم به ایران میگی هوم؟ و جواب نه بود!فکر میکردم به تفاوتها. نمیدانم چند نفر مثل من و دوستم هستند، اما برای من خانه یعنی جایی که من هستم، درآمد دارم، خودم ساختم و ساخته شدم. برای من ایران سرزمین پدر/مادری است. ایران زادگاه من است و در بهترین حالت وطنِ من! اما خانه؟ نه! خانه ام نیست. خانه ام همین آپارتمان دانشجوی ای است در شهری در سوئد. خانه ام شهری هست که ساکنم، خانه ام سوئد هست جایی که با تمام بدیهای آب و هواییش وقتی ازش دورم دلتنگش میشوم و وقتی واردش میشوم بی اختیار میگویم: Home sweet home!
این جوابها خیلی فکرم را مشغول میکرد، درک نمیکردم چطور شخصی چهار سال ساکن و دانشجو و شاغل سوئد باشد و هنوز به ایران بگوید خانه! و انگار اینجا برایش مسافرخانه است؟ حتی درک هم نمیکردم چطور میشود بیشتردوستهای آدم غیر ایرانی باشند ولی عرق ملی آنطور بالا باشد. البته این مورد دوم که در درصد بالایی ایرانی ها بخصوص نسل ما هست، غربیها اخ و بدند و هیچ چی ایران و ایرانی نمیشود اما در راه خدا با یک ایرانی هم رفت و آمد ندارند! ولی مورد اول برایم تازگی داشت.بگذریم، تمام شب فکرم مشغول بود ، موقع برگشت به خانه از دوستم پرسیدم تو هم به ایران میگی هوم؟ و جواب نه بود!فکر میکردم به تفاوتها. نمیدانم چند نفر مثل من و دوستم هستند، اما برای من خانه یعنی جایی که من هستم، درآمد دارم، خودم ساختم و ساخته شدم. برای من ایران سرزمین پدر/مادری است. ایران زادگاه من است و در بهترین حالت وطنِ من! اما خانه؟ نه! خانه ام نیست. خانه ام همین آپارتمان دانشجوی ای است در شهری در سوئد. خانه ام شهری هست که ساکنم، خانه ام سوئد هست جایی که با تمام بدیهای آب و هواییش وقتی ازش دورم دلتنگش میشوم و وقتی واردش میشوم بی اختیار میگویم: Home sweet home!
تفاوت شاید در تبعیدی خود خواسته و مهاجرت معمولی باشه. وارد بحث نسل سوخته هم نمی شم که چنان از اون خاک منزجر شده که خونه براش لاکی هست که روی پشتشه و نه خاکی که ازش در اومده
پاسخحذفبا اولي موافق ترم، چون اين دسته افراد از هم دوره نسلِ سوخته اند ولي خب احتمالا دغدغه هاشون وراي سوختگان بود! اون تعيير لاك رو خيلي دوست داشتم :)
حذفهمیشه خانه ات آباد باد!
پاسخحذفمرسی خانه تو هم:)
حذفاين پستت منو ياد عنوان يکی از وبلاگهايی ميندازه که دنبالش ميکنم. https://yearsawayfromhome.wordpress.com
پاسخحذفچه جالب. يه نگاه كلي به وبلاگ انداختم. سين جان اگر وبلاگ داري برام ايميل كن
حذفsee it hereRecommended Reading my review hereclick here for info great post to readVisit Your URL
پاسخحذفjordans
پاسخحذفOFF-White
goyard online store
air jordan 1
travis scott jordan
kd shoes
yeezy 350
goyard bag
golden goose outlet
supreme outlet