۱۳۹۳ تیر ۲, دوشنبه

فانتزی سکس مردان متاهل

تازگی‌ها آقایون متاهلِ مثلا متعهد، بعد چند سال یادشون میفته که یه روزی عاشقم بودن. بعد یهویی و بدون مقدمه به من میگن. وقتی میپرسی: چرا قبلا نگفتی؟ دلیل میارن که نشد و نمیشد و ... و یا میگن الان دلم خواست بگم. حالا اینکه چرا بعد از تعهد یا تاهل یادشون میفته بگن نمیدونم! بعد خب وسوسه میشم بدونم چرا به من علاقه داشتن- یا به زعم خودشون کماکان عاشقند- 
نکته اول : تو متفاوت بودی! 

خب خوشم میاد، یه تشکر میکنم و بعد توصیه میکنم که "به زندگیتان بچسبید بنده چنین حسی رو نه اون زمان نه الان به شما ندارم". اما انگار نه انگار، و یهو شروع میکنند ارتباط برقرار کردن. صبح و شب، وقت وبی وقت پیام میدن اون هم با خطاب کردنهای عاشقانه! اصلا هم براشون مهم نیست که تو هی میگی: " لطفا اینطوری صحبت نکن".  اونها کار خودشون رو میکنند و مهم "اونها" هستند که احساس دارند و نیاز! 
بعد از یه مدت یهو میبینی ای بابا کل اون متفاوت بودن دیگه جایی نداره و طرف فقط میزنه به فانتزی هایش که چقدر دلش میخواسته من رو بغل کنه. بعد تازه پشتش میپرسه: یعنی میشه یه روزی بغلت کنم؟ پیشتر هم میرن و میگن:"میشه یه روزی باهات سکس داشته باشم؟" 
یعنی رسما تو و نظر و احساست مهم نیستی- حالا کاری به مسئله تاهل و تعهدشون ندارم- وقتی عکس العمل نشون میدم قطعا این منم که بد فهمیدم، منم که پس حرفم با عملم یکی نیست و منم که درک نمیکنم هیچ ربطی نداره آدم متاهل باشه- یا پارتنر داشته باشه- و عاشق اون هم باشه و در عین حال عاشق من هم باشه! 
جالب ترین نکته اینه که به ادعای این آقایون همسرشون یا پارتنرشون این احساسشون رو میدونه و میدونه که اونها هنوز من رو دوست دارن و ....!
( البته واقعیت نداره و این و از واکنش همسرانشون میشه دید)
میدونید تهش من چه حسی بهم دست میده؟ " شدم فانتزی سکسی مردهای متاهل که زمانی دوستم بودند" 
نمیدونید چه حس تلخیه اونم وقتی خودت نمیخوای و بدت میاد! 
نتیجه: ناچاری همه این مردها رو از لیست زندگی و دوستانت حذف کنی! 
نتیجه دوم: زن بودن در فرهنگ ایرانی سخت و تلخ است.
نتیجه نهایی: به داد فاجعه جنسی در ایران برسید.

۱ نظر: