۱۳۹۷ آذر ۱۲, دوشنبه

ناراحتی؟ خب می‌خواستی زن نباشی.

نجمه واحدی

توی مترو با خواهرم در واگن عمومی ایستاده بودیم، درست کنار درب قطار. احساس کردم مردی که پشت سرمه، تماس فیزیکی بی دلیلی با من داره، اما «ترجیح دادم اینطور فکر کنم که اشتباه می کنم و تماس عادی ایه که در فضای شلوغ رخ می ده». ایستگاه بعدی که کمی جمعیت جابجا شد، پشت به در ایستادم اما در ایستگاه بعدی باز هم جابجا شدن جمعیت مجبورم کرد که رو به در بایستم، که احساس کردم باز هم این شخص درحالی که جای خالی هم در واگن هست به من چسبیده. همچنان «سکوت کردم» تا ایستگاه بعدی که جمعیت بیشتری پیاده شدند. حتی موقع توقف قطار و ورود و خروج آدمها هم این آقای پشت سری، موقعیتش رو تغییر نمی داد و آزارگری ش همچنان ادامه داشت. تا اینکه بالاخره بعد از چند ایستگاه و چندین دقیقه ای که از روش غلط «سکوت کردن» و «خود مقصر بینی» و «به دردسرش نمیرزه» و «لابد خودم رو متهم می کنن» ادامه دادم، سرانجام برگشتم توی صورتش نگاه کردم (که برخلاف تصورم یک پسرجوان سی و چند ساله چارشونه با تیپ کاملا امروزی بود با یه هندزفری توی گوشش که چه بسا در نگاه اول همه فکر می کنیم چه آدم متشخص و بافرهنگی به نظر میاد!) و با «صدای بلند» گفتم پشت سر شما هم جا هست که اینطور چسبیدین به من! جواب داد من چکار دارم بهت؟ من اینجا وایسادم کاری ندارم! گفتم مرض ندارم که صدام رو بلند می کنم. که طبق معمول همون جواب «معروف» رو داد! الگوی آزارگری در کل جامعه معمولا چند شکل ثابت داره؛ که یکیش هم همین واکنش آزارگره که کاملا حق به جانب، بودن در اون فضا و رفتار خودش رو حق مسلمی برای خودش می دونه و بلافاصله شما رو محکوم می کنه. جواب داد: «ناراحتی برو واگن خانمها!». مفهوم ضمنی ش اینه که «همینه که هست! ناراحتی سوار تاکسی ای نشو که من دستمالیت کنم؛ ناراحتی سوار اتوبوسی نشو که شلوغه و من انگولت می کنم؛ ناراحتی سوار واگن عمومی نشو و برو قسمت خانمها؛ ناراحتی ساعت نه شب توی خیابون نباش که من موقع رد شدن متلک بندازم؛ چون همه اینها حق مسلم منه، و «همینه که هست»؛ و مشکلِ خودته اگر از این وضعیت ناراحتی!». قطعا من جواب دادم که مترو مال شما نیست (هنوز هم از اینکه به چنین آدم عوضی ای «شما» گفتم، حقیقتا متعجبم!). و البته دیگر آقایون هم در واگن طرف من رو گرفتن و صداهایی شنیده شد که آقا بیاید عقب بذارید خانمها راحت باشن. نمی دونم که اگر ظاهر من، ساده و رسمی نمی بود، یا اگر اون مزاحم، پسری جوان نمی بود باز هم بقیه طرف من رو می گرفتن یا نه. اما بدونیم خشونتهای به نظر ساده ای که در فضاهای عمومی به راحتی رخ می ده، در روح و روان آزاردیده حتی شده برای چند ساعت، طوفانی به پا می کنه؛ و واقعا مایه تاسفه که این آزارگران این چنین خشونتهایی رو حق مسلم خودشون می دونن و گاهی واکنش خودشون یا دیگران، به این مزاحمتهای خیابانی اینه که «ناراحتی؟! خب نیا از خونه بیرون! خب دربست بگیر! خب سوار واگن خانمها شو!...».

پی نوشت یک: ماده ۶۱۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲، مزاحمت های خیابانی علیه زنان و کودکان را جرم می داند:
«هرکس در اماکن عمومی یا معابر متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان شود یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت به آنان توهین کند به حبس از دو تا شش ماه و ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد».

پی نوشت دو: متاسفانه وقتی هنوز خود فرهنگ عمومی جامعه هم این #خشونت ها رو نوعی جرم نمی دونه و عادی تلقی می کنه، نه خود ما آزاردیده ها از قانون توقع پیگیری داریم؛ و نه متاسفانه در خیلی مواقع همین قانون که این بندهای قشنگ قشنگ رو داره، در دنیای واقعی از ما حمایت می کنه.

منبع: https://t.me/WhyWeNeedFeminism
#منع_خشونت_علیه_زنان #خشونت_خیابانی #25نوامبر

#چرا_به_فمینیسم_نیاز_داریم

۱ نظر: