حتما شما هم بارها در شرایطی قرار گرفتهاید که نمیدانید رفتاری که دیدهاید آزار جنسی است یا نه؟ حتما شما هم در جمعی قرار گرفته اید که مردی یا زنی رفتارهایی دارد که با معیارهای شما، تعرض جنسی است اما میبینید دیگران چنین حس و نظری ندارند. حتما شما هم در لحظاتی قرار گرفتهاید که دوستانتان بگویند : «اه تو دیگه شورشو درآوردی»! اگر در هر یک از این شرایط بودهاید بدانید تنها نیستید. اینجا تحربیات شخصی خودم را در جامعه سوئد مینویسم.
مورد اول:
دستیار خانمش بودم. دفعه اول که دیدمشان مهر هر دو به دلم نشست. آن دوره خیلی صفحات فمینیستی را دنبال میکردم. تازه بیشتر فهمیده بودم چه چیزهایی آزارجنسی است. درجه حساسیتم بالاتر رفته بود. مرد آمد و بدون اینکه بپرسد بغلم کرد. کلی با خودم کلنجار رفتم. تمام نظرهای فمینیستی را از سرم گذراندم. بعد شرایط را از نظرم گذراندم و به نتیجه رسیدم. در وبلاگمنوشتم « او فقط مثل یک پدر بغلمکرد». من اما به خودم دروغ میگفتم. من اصرار داشتم به خودم بقبولانم زیادی از فمینیسم خوندن حساسیت را بالا میبرد و آن حس متناقضی که داشتم بخاطر همین بوده. چند جلسه بعدتر باز بغل کرد یا خودش را نزدیک به من میکرد. احساس بسیار بدی داشتم و به خودم گفتم:«نه این دیگر حساسیت نیست این واقعیت است». وقتی یک بار دیگر تکرار کرد به رییسم گفتم. رییسم بله بله ای گفت ولی احتمالا فکر کرد «این مرمر فمینیسته حساسه وگرنه چرا بقیه چیزی نگفتن». باز تکرار شد و به رییسم خبر دادم اما اتفاقی نیفتاد. تا اینکه یک خانم دیگر که متاهل بود، برای کار رفت. آن مرد همان رفتار را کرد و دفعه دوم حتی ناگهانی زن را بوسید. تازه اینجا بود که رییسم فهمید من از چه حرف میزنم. رفت با مرد صحبت کرد و گفت اگر تکرار شود به پلیس گزارش میدهیم. بعد از آن دیگر تکرار نشد. اما من همیشه سعی میکردم حواسم به مرد و رفتارهایش باشد.
مورد دوم:
در بار نشسته بودیم، مردی از پشت سرم رد شد و برای یک لحظه دستش را گذاشت روی شانهام. دوستم فورا به من گفت:« چرا هیچی نگفتی؟» پرسیدم: «چی رو نگفتم؟» گفت: «مَرده بهت دست زد.» گفتم: «نفهمیدم.» دوستم اصرار داشت که باید بروم چیزی بگویم من اما اصرار داشتم که احساس بدی نکردم و فکر نمیکنم منظور داشته.
مورد سوم:
در محل کار جدید، همکار مرد حدودا پنجاه سالهای دارم. روزهای اول دیدم وقتی با همکارهای زن صحبت میکند بهشان دست میزند. یا ناگهان شروع میکند ماساژ دادن، بارها دیدم همکارها از این حرکت ناگهانی جیغ کشیدن ولی بعد با هم گفتن خندیدن. هربار این صحنه را دیدم چهره ام جدی شد. تمام این شش ماه این مرد یکبار هم به خودش اجازه نداد دستش به من بخورد. حریمم را مشخص کردم و فهمیده و به خودش اجازه تعرض نمیدهد. آن همکاران زن همه حداقل شانزده سال است همکار او هستند و نمیدانم واقعا مشکلی ندارند یا به روی خودشان نمیاورند. اما آن مرد با من رفتارش متفاوت است. میگوییم، میخندیم، بحث سیاسی میکنیم بدون اینکه او آن تماسهای بیجای بدنی را با من داشته باشد.
مورد چهارم:
همکار زنی دارم، بینهایت مهربان وگرم و دوست داشتنی اما یک عادت بد دارد؛تمام شوخیهایش جنسی است. یه عده واقعی میخندن، یه عده زورکی و من نمیخندم. این زن با من نه از آن شوخی ها میکند نه انتظار دارد با شوخیهایش بخندم. میداند شوخی کند بلافاصله گزارش میدهم. اما من فقط از جانب خودم میتوانم واکنش نشان بدهم نه از جانب دیگران. به همین دلیل چون با من شوخی نمیکند و با اینکه پیش میاید هنگام شوخیاش با دیگران حضور داشته باشم، اما نهایت اعتراضم چهرهام هست و عدم خندیدن. من از روابط ودوستی بین آنها خبر ندارم پس آنچه که برای من ناخوشایند است را نمیتوانم به دیگری هم نسبت بدهم مگر خودش بگوید که تا امروز کسی چیزی نگفته.
مورد پنجم:
همکاران مرد جوان زیاد دارم. اتاق تغییر لباسمان یکی است. اما کمدها طوری چیده شده که دو قسمت باشد اما کمد من و یکی دو زن دیگر سمتی است که بیشتر مردها کمد دارند. اکثر زنها میروند پشت کمدها لباس عوض میکنند. من اما مثل مردها همان جلوی کمدم لباس عوض میکنم. تا امروز حتی یک بار هم هیچکدام همکارهایم در لحظه لباس عوض کردن نگاهمنکردند همانطور که من نگاهشان نکردم.
همه اینها را گفتم که بگویم آن چیزی را که «حس» میکنید آزار است، پس آزار است، به احساس خودتان شکنکنید. شما با بغل دستیتان حس یکسانی ندارید. شاید یکی مشکل نداشته باشد ناگهانی بغل شود و یکی دیگر از کوچکترین تماس هم آزار میبیند. برای همین مهم است که «شما» از چه آزرده میشوید یا نمیشوید، نه دیگران. من در مورد اول به احساس خودم شک داشتم و فکر میکردم بخاطر مطالعات فمینیستی حساس شدم، اما احساسم درست بود. در مورد دوم حس بدی نداشتم پس با اینکه از منظر دوستم آزار بود، من آزار ندیدمش. موارد سوم و چهارم شامل رفتارهای دوجنس بود. جایی که من مرزم را با قدرت مشخص کردم و یک آدم فهمیده رعایت میکند، حتی اگر از نظر من برای دیگران رعایت نکند. شاید آنها چنین مرزی ندارند. شاید از منظر من آن آزار است اما دیگری از آن حس آزار نگیرد و یا شوخی بین دو همکار یا دوست قدیمی باشد. شاید اصلا نمیدانند که ممکن است آزار باشد و مثل خیلی ها سکوت میکنند.( این مورد بحث جدا میطلبد، مثال من از محیط کار در یکی از شهرهای کشور سوئد است و قطعا در ایران عدم آگاهی از تعریف درست آزارجنسی باعث سکوت زنان میشود) مورد آخر هم فقط برای این است که بگویم آدمی با ترییت درست، آزارگر نمیشود. یک آدم با اخلاق و سالم حریم همکار و امنیت و بهداشت محیط کار را حفظ میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر