۱۳۹۲ خرداد ۲۵, شنبه

سر اومد زمستون

راستش باید اعتراف کرد ، اعتراف کرد که استدلالات درست بود و بر اساس واقعیت اما نتیجه انطور نبود که از آن استدلالات در میامد، یعنی تا این لحظه که مینویسم نتیجه همان حداقل احتمالی است که میبینیم به وقوع پیوست. پس همانطور که بارها گفتم بسیار از خوشحالی مردم ایران خوشحالم.
نمیدونم چرا ولی تمام امروز یاد دو خرداد 76 بودم، داستان تکرار تاریخ در ایران هم داستان جالبیست. حالا یک نقطه عطف دیگر که باید باور کنیم باز سر منشاش خاتمی بود، خاتمی حمایت کرد، و حمایتش میلیونها رای ریخت به نام روحانی.
گفتنی ها رو همه دارند میگن و مینویسند، بعد از مدتها دوباره شورو هیجانی در مردم به وجود آمده، امیدوارم ماندگار باشد، امیدوارم مطالباتمان فراموش نشود، امیدوارم دو فردای دیگر وقتی در جایی میگویند رییس جمهورتون روحانیه سرمون رو بالا بگیریم بگیم بله!
نمیدونم روحانی چقدر تغییر کرده اما امیدوارم الگویش موسوی باشد.
از رای نداده ام پشیمان نیستم و دهها بار دیگر بشود جمعه 24 خرداد 92 ، من رای نخواهم داد. دلایلش هم بارها نوشتم!
شاد باشید و به امید روزهای بهتر و آباد تر و آزادتر
پی نوشت: من برگشتم به وبلاگ فارسی هربار فیلتر یا مسدود شد به اینجا سر بزنید ادرس جدید بگیرید:)

۵ نظر:

  1. تو هم شاد و امیدوار باشی، تو چهار سال آینده به امیدوارم موندن نیازمندیم.

    پ.ن1: یکی دو تا پست قبل تو نظرات نوشتم که دوست دارم بدونم چطور فردی مثل خاتمی که از مردم تا این حد مایوس بود، اومد و رییس جمهور شد. دیروز که خودم رو پای صندوق رای دیدم متوجه جواب اون سوال شدم.
    پ.ن2: این پیروزی انقدر تلخی همراش هست که به سختی میشه اسمش رو پیروزی گذاشت. وقتی یاد سخنرانی های محمدرضا خاتمی تو کمپین انتخاباتی دکتر معین میوفتم که از در چهارچوب قانون قراردادن اختیارات رهبری میگفت، و فکر میکنم به آرزوها و اهداف اون روزها و مقایسشون میکنم با شعارهایی که امروز میدیم، واقعا سخته که این انتخابات رو پیروزی بدونم. امیدوارم که هممون تو این هشت سال درس خوبی گرفته باشیم و اینبار محکم تر، اما عاقلانه تر از گذشته قدم برداریم.

    پاسخحذف
  2. سلام
    داشتم با خواهرم تلفنی حرف میزدم ... رای نداده بود !
    پرسیدم چراااا ؟
    گفت برای یکبار در عمرم خواستم خودم تصمیم بگیرم خوشحالم که تونستم ...
    گفت چه خوب کردی که تو رفتی و رای دادی
    گفت از اینکه مردم رای دادند و تجربه شیرین منو بدست نیاوردند خیلی خوشحالم ...
    گفت نمیدونم چرا کارشناسانی که انتخابات رو تحریم کرده بودند الان ساکتند هرچند خیلی ها با نظر اونها کاری نداشتند خودشون به دلایل خودشون نرفتند پای صندوق ...
    میدونی چیه رها ؟
    سیاست همینه ...
    با این حساب میتونم برای اولین بار خاتمی رو ببخشم ...
    گاهی واقعن نمیشه فهمید دقیقن کدوم کار درست تره ...
    ایده ی تو یا ایده ی من ...
    جریان دست هیچ کس نیست ...
    من قبول ندارم که آقا ما را رقصوند ...
    بله ما رقصیدیم... خوبم رقصیدیم ...
    خب قر تو کمر ملت ماسیده بود ...
    قلنج مون حسابی شکست ...
    ملت خندیدند .. از ته دل .. زندانی ها هم شادی میکنند ..
    مادر سهراب از مردم تشکر میکنه که شب پیروزی اسم پسرش رو توی خیابون میشنوه که داد میزنند رای شو پس گرفتند ..
    بله اینها همش ظاهرن شعاره ...
    اما رقصیدن ما با سازی بود که خودمون دادیم دست آقا ...
    حکومت مجبور شد همون سازی رو بزنه که مردم نت ش رو نوشتند ...
    و این یعنی پختگی سیاسی ! یعنی درایت برای اولین بار ...
    و این یعنی ملت باز باید ساز بدهند دست حکومت ..
    این یعنی روحانی باید ساز مردم رو بزنه ...
    این یعنی حتا ابرقدرتها هم که منطقه رو می رقصونند با ساز ملتها می رقصونند ..
    کاش یاد بگیریم با درست فکر کردن حتا اگر اشتباه عمل کردیم ، خراب ترش نکنیم ..
    کاش یاد بگیریم با پذیرفتن اشتباه و مدارا با منتقد ، راه سازندگی رو باز باز باز بذاریم
    و هر بار نت قشنگ تری برای نواختن بدهیم دست آقایان تا قشنگ تر برقصیم ..
    تا قشنگتر بازی یکنیم ..
    تا سناریویی رو بازی کنیم که در نوشتنش خودمون هم سهیم بودیم ..
    هر چند اونها تمام سعی شون رو کردند که ما رو از دور خارج کنند ...
    رها حتا حرص و جوش خوردن شما خارج نشین ها با دید خاصی که نسبت به حکومت و ایران پیدا کردید که از نظر من به نفع زندگی مردم نیست و مردم رو برای مردن آماده میکنه ، هم نتی از این نوا بود ...
    حتا سکوت به ظاهر مزورانه ی خاتمی هم نتی از این نوا بود ...
    و حصر موسوی و رهنورد و کروبی و سرخی خون نداها ... که صحنه گردانان اصلی این نمایش شدند
    و فریاد تو ... و درد ما ...
    رهای من ماها باید آزادی را بیاموزیم
    وگرنه تیغی برنده تر از آزادی بی آموزش ، برای رگ حیات بشر سراغ داری دختر جوان و شیرین و اکتیو زمین ؟
    اینها که نوشتم تذکر برای من بود ... اگه جملات امری و پندی و اینا به نظر میاد به دل نگیر این از ضعف ادبیات منه .
    همیشه شاد باشی ...

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. مرسی منیر جان. وبلاگ پرشین بلاگ رو هم بخون اونجا هم چند خطی نوشتم

      حذف
  3. اما من انقدر خوش‌بین نیستم که مردم ابراز می‌کنن. قرار نیست کن‌فیکون بشه. تحویل گرفتن یه ویرانه مسئولیت سنگینیه. فقط امیدوارم سربلند بیرون بیاد و اوضاع بدتر نشه.

    پاسخحذف