۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۷, پنجشنبه

نه به دگرباش هراسی

هفدهم می برابر با بیست و هفتم اردیبهشت روز جهانی مقابله با دگرباش هراسی است. در بیشتر کشورهای اروپایی در این روز پراید برگزار می‌شود. یادداشت زیر اولین تجربه حضورم در پراید اوپسالا در سال ۲۰۱۲ بود. دیدم خالی از لطف نیست که دوباره منتشرش کنم.  
« پراید(Pride)، نه آن ماشین کره ای محبوب در ایران، نه مفهوم غرور در واژه انگلیسی، بلکه یک جنبش اجتماعی برای یکی از حقوق اولیه انسانها، یعنی حق داشتن هرگونه گرایش جنسی است. اول میخواستم بنویسم حق داشتن گرایش جنسی "متفاوت" اما دیدم باید یاد بگیریم که تفاوت را حذف کنیم و بپذیریم هیچ تفاوتی نیست. تصور کنید اولین باری که تعریف "کشش و رابطه جنسی" در عرف مطرح شد به جای اینکه معطوف به دو جنس مخالف باشد اینگونه تعریف می شد" کشش جنسی کششی غریزی و احساسی است بین دو مرد یا دو زن که به رابطه فیزیکی بینجامد" آنوقت دگرجنس گرا ها میشدند افرادی که تمایل جنسی متفاوت دارند. 
از ۱۷ تا ۲۰ می، مراسم پراید تحت نظر سازمان غیر انتفاعی  Uppsala Prideدر شهر اوپسالا برگزار شد(۲۰۱۲).من هم شرکت کردم و شاهد رژه هم جنس گراها و ترانسسکشوال ها و یه طور کلی رنگین کمانی ها بودم. دیروز در کنار این افراد ایستادم، صحبت کردم و به معنای واقعی کلمه هیچ تفاوتی بین خودم و آنها ندیدم. حتی لحظاتی در دلم افسوس خوردم که کاش ما دگر جنس گراها در جهان مورد ظلم و تحقیر بخاطر گرایش جنسیمان قرار می‌گرفتیم و این اتفاق باعث می شد اتحاد بیشتری پیدا کنیم و عشق بیشتری به هم بورزیم، چرا که وقتی زوج همجنس گرایی را میبینید در نگاهشان، در رفتارشان و سبک زندگیشان عشقی حقیقی وجود دارد که ما دگر جنس گراها در حسرت داشتنش هستیم.
شاید تصور بسیاری از ما در ایران از یک هم جنس گرا چیزهای غیر عادی باشد، چیزهایی که ناخواسته ذهن ما را مسموم کرده و نگاهی تعجب انگیز، تحقیر آمیز، تمسخر آمیز و توهین آمیز به این افراد داریم. من هم از این قاعده مستثنا نبودم، ام۱۴4 سال پیش بود که به واسطه یک مطلب جنجال برانگیز در هفته نامه ایران جوان تمام نگاه مسمومی که به ترانسسکشوال ها داشتم - به واسطه عرف و سیاست جامعه- از بین رفت. اگر تا آن روز فکر میکردم یک دو جنسیتی بیمار و منحرف است، از آن روز فهمیدم او یک انسان است مثل من، و درست مثل باقی انسانها که در جنسیت،شخصیت و رفتار و کردار تفاوت دارند آنها هم تفاوت دارند. از همان روز بود که از واژه توهین آمیز" اوا خواهر" برای هیچ مرد ترانسی استفاده نکردم و با ترحم به هیچ زنی که خصوصیات مردانه اش در صدا ، موی صورت، اندام و... زیاد تر بود نگاه نکردم. بعد از آن روز اگر می شنیدم کسی عمل کرده و تفییر جنسیت داده نه تنها تعجب نمیکردم و به اصطلاح معروف رایج جامعه "چندش" ام نمی شد و یا در گوشی پچ پچ نمی‌کردم،که خوشحال می‌شدم آن شخص آنطور که راحت تر است به زندگیش ادامه می‌دهد. هرچند بسیاری ناچار به عمل می شدند تا در جامعه مورد پذیرش قرار بگیرند، چون تو باید در جامعه ایران یا زن باشی یا مرد، در غیر اینصورت جایگاهی در جامعه نداری. اما در کشورهای آزاد که دگرباشان از حقوق برابر با دیگر افراد برخوردارند الزاما نیازی به تغییر جنسیت نیست، بلکه یک فردترانس همان حق و حقوقی را دارد که یک زن یا یک مرد . با اینکه نگاهم به مقوله ترانسکشوال ها تغییر کرده بود اما هنوز تحت تاثیر عرف، فرهنگ، سیاست، و عدم آگاهی، نگاه مثبتی به همجنس‌گرا ها نداشتم و آنها را انسانهایی بیمار می‌دانستم. جالب این بود که برای کسانی که در ایران همجنس‌گرا بودند استثنا قائل می‌شدم و فکر می‌کردم به دلایل محدودیتهایی که در برقراری رابطه جنسی در ایران وجود دارد پس اینکه به واسطه نیاز جنسی و برای فرار از محدودیتها دو دختر یا دو پسر به رابطه با هم بپردازند طبیعی اس. اما چون چنین محدودیتی در کشورهای اروپایی و آمریکایی نمی‌دیدم انتظار داشتم که چنین گرایشی وجود نداشته باشد و بوجود آمدنش را تنها دلیل بر بیماری این افراد یا بی بندو باری آنها می‌دانستم. بله! ذهن ناآگاه من می‌توانست بفهمد که "کشش جنسی بین دو جنس موافق" وجود دارد اما نمیخواست بپذیرد که این کشش میتواند طبیعی باشد! 
امروز ده ها سال از آن روزها و آن نگاه و تفکر شرم آور می‌گذرد. چند سالیست به واسطه اینترنت،ماهواره، اخبار و ... بر آگاهیم افزوده شد و حالا با دیدن دو همجنسگرا که همدیگر را عاشقانه میبوسند چشم و ابرویم کج نمی شود، استغفرالله هم زمزمه نمی‌کنم، "خاک بر سرشون" هم نثارشان نمی‌کنم. اگر سالها پیش در اتوبوس، مترو، خیابان، فروشگاه یک ترنس میدیدم از کنارش فاصله می‌گرفتم، امروز در اتوبوس ، دانشگاه، رستوران و حتی در مهمانی ها کنارش می‌نشینم، صحبت می‌کنم و دوست می‌شوم. اگر درگذشته پذیرای هیچ زوج همجنس‌گرایی نمی‌شدم، حالا با آنها نشست و برخاست دارم و اعتراف می‌کنم هیچ تفاوتی بین سبک زندگی آنها و زوج دگر جنس گرا ندیدم. دغدغه های یکسان برای ازدواج، تعهد، عشق، همکاری، بچه داری ، با همان سختی های زندگی، قهر ها و آشتی ها، جدا شدن ها، عاشق شدنها حتی گاهی خیانتها!
با اینکه نگاه و تفکر خودم تغییر کرده اما هنوز شرمنده و متاسف هستم زیرا میبینم که در عصر علم و ارتباطات، در عصر انتشار گسترده اخبار و گزارشات، در عصری که هر انسانی دسترسی به فضایی برای نشر تفکراتش، عقایدش و خواسته هایش را دارد و بسیاری آنها را مطالعه می‌کنند، تفکر شرم آور و تبعیض آمیز رایج در جامعه ما در موارد بسیاری از جمله مسئله دگرباشان آنچنان در ذهن افراد رسوب کرده که حاضر به تغییر نیستند. هرجند تغییراتی انجام شده اما هنوز ذهن مردم جامعه ما پذیرای واقعیت نیست. برای همین باید مصمم تر شد برای تغییر. ایجاد تغییر وظیفه هر انسانی است هر فردی باید تغییر را از خودش آغاز کند و گسترش دهد. امروز باید برای از بین بردن این نگاههای تبعیض آمیز و این تفکرات قدیمی نادرست، متحد شد. باید تمام انسانها از هر جنسیتی که دچار تبعیض می‌شوند دست به دست هم بدهند و همراه هم شوند و با نوشتن، گفتن ، ایستادگی و مقاومت برای خواسته هایشان به رشد فکری و بالا بردن سطح آگاهی جامعه ایران کمک کنند. حالا زمان آن شده که همه به دنبال حقوقشان باشد . شاید در اروپا و امریکا جنبش ها مرتبه به مرتبه شکل گرفته اند، اما در عصر حاضر جایی برای تعلل و به تاخیر انداختن نیست، جایی برای اولویت دادن به یک مسئله و مسکوت نگه داشتن مسائل دیگر نیست امروز باید خواسته های جامعه ایرانی در کنار آزادی های سیاسی و اجتماعی ، برابری انسانها از هر جنس ،ملیت، طبقه اجتماعی و گرایشات جنسی باشد.» 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر