۱۳۹۹ دی ۲۹, دوشنبه

دوباره دانشجو

امروز اولین روز از شروع کورس "دانش سیاسی/بخش اول" در دانشگاه بود. البته کلاسها آنلاین است و فضا متفاوت از فضای کلاس دانشگاه بود، اما حس و حال عجیبی داشتم. با اینکه تمام این ده سال هیچوقت بدون درس و مشق نگذروندم، اما حس " دانشجویی" متفاوت از درس خوندن برای زبان و چیزهای دیگه است.

ده سال پیش وقتی در وبلاگم از دانشگاه می‌نوشتم، بیشتر شوکی بود که از دیدن ساختمان، اساتید، روش تدریس و اهمیت زندگی دانشجویی و ... داشتم. امروز در کنار اینها، که هنوز برایم شوک هستند، اما تجربه جدیدی داشتم و چیز دیگری برای مقایسه. مقایسه خودم با خودِ ده سال پیش. ده سال پیش، وقتی وارد دانشگاه اینجا شدم تقریبا نمی‌فهمیدم استادها سر کلاس چی می‌گن. با اینکه انگلیسی بلد بودم اما خیلی چیزها رو نمیفهمیدم. یادآوری اون عذاب کشیدنها برای فهمیدن درس به زبان دیگر، اون هم درسی که دوست نداشتم هنوز هم دردناک است. با همون تجربه برای امروز کمی مضطرب بودم که اگر نفهمم چه؟ اما تفاوت بزرگی است بین اینکه زبانی رو فقط خونده باشی و امتحان داده باشی با زبانی که چند سالیست محاوره میکنی. با اینکه زبان آکادمیک، اون هم در رشته های انسانی متفاوت از زبان محاوره است اما آشنا بودن گوش به زبان خیلی خیلی موثره. امروز برای فهمیدن و نت برداری اصلا شبیه ده سال پیشم نبودم.

مورد دوم این بود که در ده سال پیش تمرکز نمیتونستم بکنم. بعد از یه مدت خسته میشدم و یا فکرم هزارجا میرفت. امروز اما این اتفاق نیفتاد. با اینکه از ده صبح سر کلاس بودم.  بدون شک علاقه و جذابیت موضوع نقش داشت.
نکته دیگه
ای که از همون اولین حضور در سوئد تا الان- چه در دانشگاه، چه در سخنرانی‌ها و چه در جلسات حزبی- جالبه، زمانبندی دقیقشونه. یعنی هر سخنرانی یا تدریس، ۴۵ دقیقه است و چنان زیبا همه چی در اون ۴۵ دقیقه ارائه میشه که آدم مات میمونه!

اینجا درس خوندن هم دقیقا مثل یک کار تمام وقته. جوری برنامه ریزی شده که فرصت تنبلی کردن نداشته باشی. برخلاف ایران که میگفتن هفته اول ترم تق و لقه، اینجا از همون دقیقه اول شروع ترم همه چیز جدی است و هیچ چیز تق و لق نیست. پنجشنبه سمینار داریم و برای سمینار باید ۶ فصل از یک کتاب و بخش اول کتاب جمهور افلاطون رو خونده باشیم به علاوه بخشی از نظرات هانا آرنت.
اینجا تدریس به چند قسمت تقسیم میشه. یکی سخنرانی، یکی تدریس دیگری سمینار. حضور در سخنرانی اجباری نیست اما دوتای دیگه اجباری است. تفاوتشون هم اینه که در اولی بیشتر سخنران، که میتونه استاد اصلی کورس باشه یا یک پژوهشگر مرتبط با موضوع، سخنرانی داره؛ در تدریس مشارکت دانشجو بیشتره و سمینار هم جلسات بحث و گفتگوی آکادمیک است. البته در رشته های مختلف شیوه برگزاری سمینارمتفاوته. مثلا در رشته قبلی‌ام که در زمینه علوم طبیعی بود، ما باید کلی مقاله به روز، مربوط به موضوعی که انتخاب کرده بودیم رو میخوندیم بعد یک گزارش شبیه مقاله مینوشتیم و در سمینار ارائه میدادیم. معمولا هم تقسیم کار میشد مثلا یکی مسئول نوشتن ابسترکت، یکی مسئول نوشتن روش تحقیق، یکی مسئول نوشتن بحث و نتیجه بود. اما در این رشته کار کماکان گروهی هست اما بخش ارائه هم گروهی هست هم انفرادی. فقط مقاله هم نیست، بلکه کتابهای مرجع باید بخونیم و در سمینار اعضای گروه با هم بحث کنیم. هیچ چیزی درست یا غلط نیست، باید یاد بگیریم که نظر شخصی رو از نظرتخصصی جدا کنیم، باید بتونیم با استناد به کتابهای مرجع یک نظریه سیاسی رو تشریح کنیم و ....

گزارشات بعدی در پستهای بعدی

پ.ن: همکلاسی هام همه حداقل ۱۰-۱۵ سالی از من کوچکترند.


۳ نظر: