برگردان: مرمر مشفقی
عادت داشتم فکر کنم که واژه فمینیست از خودش بوی تعفن و حس
ناامنی صادر میکند. یک زنی که نیاز داشت اعلام کند با یک مرد برابر است احتمالا
باید فریاد میزد که شجاع و باهوش هم است. اگر شجاع و باهوش هستی نیاز نداری
فریادش بزنی. من اینطور فکر میکردم چرا که در آن زمان یک زن سوئدی بودم.
نه ساله بودم که قدم در مدرسه سوئدی گذاشتم. تازه از راه رسیده از چکسلواکی، توسط یک پسر در مدرسه بخاطر مهاجر بودنم مورد قلدری قرار گرفتم. تنها دوستم، یک دختر کوچولوی ریزه میزه، مشتی به صورتش زد. من تحت تاثیر قرار گرفتم. در کشور قبلی من، دختر مورد قلدری قرار گرفته یا چغلی میکرد یا گریه. به اطرافم نگاه کردم تا ببینم همکلاسی های جدیدم درباره دوستم چه فکری میکنند، اما هیچکس توجهی نداشت. زمان زیادی نبرد تا بفهمم در سوئد، قدرت من با پسرها برابر است.
نه ساله بودم که قدم در مدرسه سوئدی گذاشتم. تازه از راه رسیده از چکسلواکی، توسط یک پسر در مدرسه بخاطر مهاجر بودنم مورد قلدری قرار گرفتم. تنها دوستم، یک دختر کوچولوی ریزه میزه، مشتی به صورتش زد. من تحت تاثیر قرار گرفتم. در کشور قبلی من، دختر مورد قلدری قرار گرفته یا چغلی میکرد یا گریه. به اطرافم نگاه کردم تا ببینم همکلاسی های جدیدم درباره دوستم چه فکری میکنند، اما هیچکس توجهی نداشت. زمان زیادی نبرد تا بفهمم در سوئد، قدرت من با پسرها برابر است.
در چکسلواکی زنان از یک روز طولانی کاری به خانه میآمدند تا غذا بپزند، تمیزکنند و در خدمت همسرشان باشند. به ازایش این زنان تمسخر میشدند، نادیده گرفته میشدند و هرازگاهی مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند. درست مانند حیوانات خانگی. اما آنها از نظر روانی حیوانات خانگی نامتعادلی بودند. مانند گاو شیرده که اگر ندانی چطور شیر بدوشی و مراقبت کنی از خود بیخود میشود.
در سوئد، کارهای خانه به طور برابر تقسیم شده بود. پدر خودم خیلی زود به نظافت و
آشپزی پرداخت. چرا؟ چون از مادرم جدا شد و با زنی سوئدی ازدواج کرد.
زمان دبیرستان شد. پسرها میخواستند ما را ببوسند، لمسمان کنند و دخترها به گروههایی از ملکه های سخاوتمند تبدیل شدند که لطف میکردند. هرچه پسرها بیشتر ما را میخواستند ما دختر ها قدرتمند تر میشدیم. وقتی دختری تصمیم میگرفت که لطفهایش را ارزانی بدارد، آن پسر خوشبخت مورد غبطه قرار میگرفت و نامش بر سر زبانها میافتاد. برچسب هرزه زنی؟ هرزه چه بود؟
کاندوم توسط پرستارهای مدرسه بدون هیچ سوال و جوابی در
اختیار ما قرار میگرفت. آموزش سکس به ما خطرات بیماری های مقاربتی و بارداری ناخواسته را آموخت، اما روی مسائل
باحال دیگری مثل خودارضایی هم تاکید داشت. برای یک دختر تملک بر گرایش و خواسته
های جنسی اش یعنی تملک بر بدن خود، او مالک بدنش بود. زنان میتوانستند هرکاری
بکنند که مردان میکردند، اما آنها میتوانستند، اگر میخواستند، بچه را هم حمل
کنند. این دلیلی است که ما از مردان قدرتمند تر باشیم. واژه فمینیست به نظر آنتیک
میآمد، دیگر نیازی به استفاده از آن نبود.
وقتی در سن 15 سالگی برای کار به عنوان مدل به فرانسه رفتم، اولین چیزی که من را میخکوب کرد رفتار متفاوت مردان بود. آنها در را برای من باز میکردند، آنها میخواستند پول شام مرا بدهند. به نظر میرسید آنها فکر میکنند من خیلی ظریف یا خیلی احمق هستم که بتوانم از خودم مراقبت کنم.
به جای اینکه احساس مشهور بودن بکنم، احساس تحقیر
و بندگی میکردم. من قدرتم را آنطور که در سوئد آموخته بودم نشان دادم: از نظر
سکشوالیتی جسور بودن. اما مردهای فرانسوی این روش را درک نمیکردند. در دیسکوها،
چشمهایم را روی مرد غریبه جذابی متمرکز میکردم، و بعد با رقص به سمتش میرفتم تا
بفهمد که انتخابش کرده ام. بیشتر مواقع او فرار میکرد. اگر فرار نمیکرد، از من میپرسید
چقدر پول میگیرم.
در فرانسه، زنان هم قدرت داشتند، اما قدرت پنهانی درست مانند خنجر پنهان. همه چیز دغل کاری بود: روباه ماده سکسی که مردی را اغوا میکند تا به خواسته هایش برسد.
در سن 18 سالگی رسیدم به آمریکا و عاشق مردی آمریکایی شدم اینجا بود که ناچار شدم باورهای فرهنگی ام را دوباره تغییر بدهم.
در بیشتر جاهای آمریکا مردم به
سکس به شکل یک عادت سالم یا روش چانه زنی نمینگرند. به ازایش رابطه جنسی و سکس مانند
رمزو راز است. اگر من به خودارضایی اشاره میکردم، گوشها سرخ میشدند. ارگاسم؟
مردها به شکلی مستهجن از آن یاد میکردند و زنان سکوت میکردند. یک مرز واضح و
ظریفی بود بین خصوصی بودن و شرم آور بودن سکس. پزشک زنان من هنگام معاینه ام
درباره هوا صحبت میکرد، انگار من زن زمان ویکتوریا بودم که چیزی درباره جزییات
بدن و اندام جنسی ام نمیدانستم.
در آمریکا، به نظر میرسد بدن زنان متعلق به همه به جز خودش است. نیاز و حس جنسی اش متعلق به همسرش است، نظراتش درباره خودش متعلق به دایره اجتماعی اش و رحمش متعلق به دولت. او قراراست یک مادر، یک معشوقه و یک زن شاغل باشد( در ازای پرداخت اندکی) در حالیکه مادام العمر جوان و لاغر باشد. در آمریکا، مردان مهم خواستنی بودند. زنان مهم باید خواستنی میشدند.
در جمهوری چک، نامهای مستعار برای زنان، چه شیرین چه تلخ، در رده حیوانات قرار میگیرد: سوسک کوچولو، پیشی، گاو پیر، گراز. در سوئد، زنان اداره کننده جهان هستند. در فرانسه، زنان موجودات خطرناکی برای نگهداری یا ترس هستند. بد یا خوب در این کشورها، زنان جایگاه خودشان را میدانند.
اما در آمریکا به زنان گفته میشود تو میتوانی هرکاری بکنی و وقتی او به نقطه ای رسید که خود را نشان بدهد به زمینش میزنند. در انطباق دادن خودم با کشور جدیدم، قدرت زن سوئدی ام پژمرده شد. من به گروهی از زنان اطرافم پیوستم، همانها که تقلای بسیار میکردند و مفلوکانه شکست میخوردند. حالا هیچ انتخابی جز این ندارم که واژه فمنیست را از کشوی خاک گرفته دربیاورم، برقش بیندازم و استفاده اش کنم.
نام من پائولینا پوریزکووا است و من یک فمینیستم.
پائولینا پوریزکووا سوپر مدل پیشین و نویسنده رمان "تابستان یک مدل" است.
منبع: نیویورک تایمز
fear of god hoodie
پاسخحذفoff white outlet
jordan shoes
hermes bag
supreme
off white hoodie
giannis shoes
curry shoes
golden goose outlet
off-white