۱۳۹۶ خرداد ۸, دوشنبه

چراغی میان اقیانوس‌ها

تام شربورن، مهندس و رزمنده سابق است که بعد از دوران جنگ جهانی اول و بازگشت به استرالیا، دنبال کار در جایی دنج و دور از مردم است تا بتواند زخمهاو حسهای ناخوشایندی که از جنگ با خود دارد را درمان کند. حس اینکه چرا او فرصت زندگی را دارد در حالیکه همرزمانش کشته شده اند. او برای یک دوره موقت، نگهبان یک فانوس دریایی در جزیره دور افتاده ای یه نام ژانوس راک می‌شود جایی که اقیانوس هند و دریای سیاه به هم می‌رسند. بعد از دوره موقت او به بندر پارتاگوس می‌رود تا قرارداد استخدام دائمش را امضا کند و چند روزی استراحت کند چرا که بعد از استخدام مرخصی هایش هر دو سال یکبار خواهد بود. در آنجا با ایزابل، زن جوان و سرزنده و پرانرژی آشنا می‌شود. آنها به هم دل می‌بندند و چند ماه بعد ازدواج می‌کنند. ایزابل همراه تام به جزیره می‌رود تا زندگی عاشقانه خود را با مرد رویاهایش آغاز کند. زندگی در جزیره ای که هیچ راه ارتباطی بجز یک قایق که هر سه ماه یکبار با مواد غذایی و شاید نامه و خبری بیاید ندارد آسان نیست، اما این زوج با عشق و سرزندگی ایزابل یک زندگی رویایی برای خود ساختند و بسیار شاد و خوشبخت بودند، اما یک چیز در زندگی آنها کم بود؛ یک بچه! ایزابل سه بار باردار شد و هر سه بار سقط کرد. آخرین سقط بسیار دردناک و در هفت ماهگی رخ داد و باعث شد ایزابل دچار سرخوردگی و ناامیدی بشود. چند روز بعد از این اتفاق تام و دریا قایق نجاتی را به ساحل آورد که در آن یک جسد مرد و کودکی که جیغ می کشید وجود داشت. تام طبق قوانین خودش را موظف می‌داند که این اتفاق را ثبت کند و اطلاع بدهد، اما ایزابل که با دیدن کودک حس مادری اش و انتظار برای کودک سرباز کرده بود با القای این که این هدیه خدا و جواب دعاهایش هست و حتما مادر این کودک مرده، از تام خواست تا گزارش ندهد. در نهایت تام که بین انجام وظیفه و عشق به همسر و شادی او مردد بود، تصمیم گرفت تا واقعه را گزارش ندهد. این زوج وانمود کردند که کودک مال خودشان است و نامش را لوسی گذاشتند. دوسال بعد وقتی نوبت مرخصی تام فرارسید آنها با شورو شوق به بندر رفتند تا برای دخترشان جشن غسل تعمید بگیرند. اما در این سفر متوجه شدند اتفاقی که به زندگی آنها شادی و نشاظ و خوشبختی آورده، زندگی انسان دیگری را نابود کرده و زنی در آن شهر است که در به در دنبال همسر و دختر گمشده اش است. 
از اینجا به بعد کتاب به عواقب تصمیمی که تام و ایزابل گرفتند می‌پردازد و درگیری شخصیتهای کتاب با مسئله حقیقت، عشق به فرزند، از دست دادن فرزند، عشق به همسر، عذاب وجدان، نفرت و وپشیمانی به زیبایی روایت می‌شود.

این کتاب کتابی بسیار نفس گیر، دردناک ودر عین حال سرشار از حسهای انسانی و عاشقانه است. عشق زن و شوهر، عشق والدین و فرزند. مهمترین موضوع کتاب این دوگانه اخلاقی است که چه کاری درست و غلط است؟ زبان کتاب بسیار گیرا است و شخصیت پردازی ها عالی به طوری که خواننده میتواند خود را در قابل آن شخصیت ببیند و از دید او به قضایا نگاه کند. در طول کتاب خواننده مدام با این سوال درگیر می‌شود که کدام کار درست است؟ چه کسی حق دارد؟
فصلهای .پایانی کتاب بعد از یک دوره نفس گیر و غیر قابل پیش بینی، کمی کلیشه ای و قابل پیش بینی شد. همینطور روایت ها مملو بود از نمادهای مذهبی مانند باور به اینکه این خواست خدا بوده، یا هر اتفاقی را ربط دادن به کار خوب یا بد فرد در گذشته. با این حال این ضعفها به حدی کوچک بودند که میشود نادیده گرفت. من شخصا کتاب را خیلی دوست داشتم بخصوص نحوه روایت و زبان زیبایش را و برای کسانی که به رمانهای عاشقانه و در عین حال قابل تامل علاقه دارند خواندن این کتاب را توصیه میکنم.
سال گذشته هم فیلمی اقتباسی با همین نام از کتاب ساخته شد.

این کتاب با ترجمه نجمه عسگری و نشر اوحدی موجود است.
البته باید یادآوری کنم که من کتاب را به سوئدی خواندم و از کیفیت ترجمه فارسی اش خبر ندارم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر